وقتی دخترش بودی
وقتی دخترش بودی
پارت اخر
جونگی:برگام
بچه ها:تو موتور میرونی
ا.ت:یس
جونگی:تا مدرسه مسابقه
ا.ت:اوکی
ویو جونگی
دیدم پاشو گذاشت رو گاز رفت
منم رفتم جک ولی اون سرعت خیلی زیادی داشت
پرش زمانی بعد از مسابقه
ا.ت:من بردم
جونگی:پشمام چه خوب میرونی
ویو ا.ت
وارد مدرسه شدیم چون من با بچه ها اومدم
دیدم همه دارن نگام
میکنن
وارد کلاس شدیم
معلم: امروز یه دانش آموز جدید داریم
خودتو معرفی کن
ا.ت:من کیم ا.ت هستم
معلم: همین
ا.ت: مگه چیز دیگه ام هست
معلم:نه
میتونی بری پیش
لیا
ا.ت: ممنون
لیا:اخرش اومدی پیش خودم
ا.ت:اره
بعد درس
داشتم با سارا لیا حرف میزدم
دیدم یه دختر با دار دستش اومده اینجا
بورام:به به میبینم شاگرد جدید مدرسه
مخ اوپا جونگی رو زده
ویو جونگی با پسرا رفتیم بیرون دیدم بورام داره
به ا.ت زور میگه
رفتم سمتشون دیدم
ا.ت با یه لگد جانانه خوابوند تو دهنش
کل کتک کاری شده بود
که مدیر اومد
مدیر خانوم بورام
شما میتونی بری
خانوم کیم بگزارید
یک روز از مدرسه بگذره بعد
شما به مدت ۱ ماه اخراجی
ا.ت:باشه
ولی میخوای بدونی کل مدرسه از کثافت کاری شما با خبر بشند
مدیر:ت....تو از کجا میدونی
ا.ت:دیگه
حالا اون دختره به مدت ۱ماه
اخراج کنید
مدیر باشه
بورام
بورام:بله
مدیر تو اخراجی به مدت ۱ ماه
بورام:(با گریه) رفت
پرش زمانی به خونه
ویو ا.ت
رفتم خونه
دیدم پدر و مادر رامون
بسته شدن به صندلی
لیا:هق هق بابا
گانک از این جلو تر بری
شلیک میکنم
ا.ت:چی میخوای
گانک:پول
ا.ت:تفنگم از تو جیبم در اوردم
دیدم به حرف زدن گرمه شلیک کردم به قلبش اون مرد
رفتم دستشون رو باز کردم
بابام منو بغل کرد
گفت :ا.ت تو مافیا
ا.ت:اره
مامان (داد)
قبل از اینکه ا.ت شلیک کنه.
به مامانش سم تزریق کنم
جین بدو میا رو برداشت
برد بیمارستان
جین:کسی اینجا نیست (داد)
پرستار:اقا اروم
جین:ترو خدا نجاتش بدید
ا.ت:همون جا قش کرد
۲ ساعت بعد
ا.ت: مامانم حالش چطوره
دکتر:خوبه
فردا مرخص
میشه
جین: ممنون
پرش زمانی به فردا
میا مرخص شد
جونگی روز به روز
عاشق ا.ت میشد
جین و جونگ کوک
فهمیدن وقتی ا.ت
۲۰ سالش شد جونگی بهش اعتراف کرد
و الان
دوتا پسر دارند
جیمین ۳ تا بچه
داره
دوتا دختر ۱ پسر
۳ تا شونم ۵ساله
پایان
پایان
ببخشید میدونم گفتم ۳ پارت
هرشب
ولی میخوام یه رمان دیگه وقتی خواهرش بودی
از تهیونگ
پارت اخر
جونگی:برگام
بچه ها:تو موتور میرونی
ا.ت:یس
جونگی:تا مدرسه مسابقه
ا.ت:اوکی
ویو جونگی
دیدم پاشو گذاشت رو گاز رفت
منم رفتم جک ولی اون سرعت خیلی زیادی داشت
پرش زمانی بعد از مسابقه
ا.ت:من بردم
جونگی:پشمام چه خوب میرونی
ویو ا.ت
وارد مدرسه شدیم چون من با بچه ها اومدم
دیدم همه دارن نگام
میکنن
وارد کلاس شدیم
معلم: امروز یه دانش آموز جدید داریم
خودتو معرفی کن
ا.ت:من کیم ا.ت هستم
معلم: همین
ا.ت: مگه چیز دیگه ام هست
معلم:نه
میتونی بری پیش
لیا
ا.ت: ممنون
لیا:اخرش اومدی پیش خودم
ا.ت:اره
بعد درس
داشتم با سارا لیا حرف میزدم
دیدم یه دختر با دار دستش اومده اینجا
بورام:به به میبینم شاگرد جدید مدرسه
مخ اوپا جونگی رو زده
ویو جونگی با پسرا رفتیم بیرون دیدم بورام داره
به ا.ت زور میگه
رفتم سمتشون دیدم
ا.ت با یه لگد جانانه خوابوند تو دهنش
کل کتک کاری شده بود
که مدیر اومد
مدیر خانوم بورام
شما میتونی بری
خانوم کیم بگزارید
یک روز از مدرسه بگذره بعد
شما به مدت ۱ ماه اخراجی
ا.ت:باشه
ولی میخوای بدونی کل مدرسه از کثافت کاری شما با خبر بشند
مدیر:ت....تو از کجا میدونی
ا.ت:دیگه
حالا اون دختره به مدت ۱ماه
اخراج کنید
مدیر باشه
بورام
بورام:بله
مدیر تو اخراجی به مدت ۱ ماه
بورام:(با گریه) رفت
پرش زمانی به خونه
ویو ا.ت
رفتم خونه
دیدم پدر و مادر رامون
بسته شدن به صندلی
لیا:هق هق بابا
گانک از این جلو تر بری
شلیک میکنم
ا.ت:چی میخوای
گانک:پول
ا.ت:تفنگم از تو جیبم در اوردم
دیدم به حرف زدن گرمه شلیک کردم به قلبش اون مرد
رفتم دستشون رو باز کردم
بابام منو بغل کرد
گفت :ا.ت تو مافیا
ا.ت:اره
مامان (داد)
قبل از اینکه ا.ت شلیک کنه.
به مامانش سم تزریق کنم
جین بدو میا رو برداشت
برد بیمارستان
جین:کسی اینجا نیست (داد)
پرستار:اقا اروم
جین:ترو خدا نجاتش بدید
ا.ت:همون جا قش کرد
۲ ساعت بعد
ا.ت: مامانم حالش چطوره
دکتر:خوبه
فردا مرخص
میشه
جین: ممنون
پرش زمانی به فردا
میا مرخص شد
جونگی روز به روز
عاشق ا.ت میشد
جین و جونگ کوک
فهمیدن وقتی ا.ت
۲۰ سالش شد جونگی بهش اعتراف کرد
و الان
دوتا پسر دارند
جیمین ۳ تا بچه
داره
دوتا دختر ۱ پسر
۳ تا شونم ۵ساله
پایان
پایان
ببخشید میدونم گفتم ۳ پارت
هرشب
ولی میخوام یه رمان دیگه وقتی خواهرش بودی
از تهیونگ
۵.۷k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.