رمان پرنسس مافیا
رمان: پرنسس مافیا
#part4
هنوز حرفش تموم نشده بود که یهو یه صدایی از پشت امد
_بنال کارتو
جفتمون برگشتیم سمت طرف یا خدا دیگه مطمئن شدم من مردم اینجام بهشته اینم حوری بهشتیه یه پسر خیلی جذاب که موهای یخی با چشمای درشت به رنگ طوسی پوستشم که ماشاالله بزنم به تخته برف بود دماغشم خوش فرم بود درکل خیلی خیلی جذاب بود به اخم ریزیم رو صورتش داشت درکل خیلی جذاب بود یه پیرهن مردونه مشکی که یقشو تا نامو.ص باز گذاشته بودم تنش بود با یه جام مشر.وبم دستش بود خیره داشتم نگاش میکردم که نادر گفت
_سلام اقا براتون یه نیرو اوردم
پسره پوزخند زدو گفت
_این؟ این که اندام درست حسابی نداره (منظورش اینه که س*ینه و باس*نش کوچیکه)
_اقا شما یه ماه فرصت بدید هم کارای رزمی رو یادش میدم هم رو فرم میارمش
_اینو یسالم روش کار کنی فک نکنم گو.هی بشه بعدشم من فرصت ندارم بخاطر یه فسقلی یه ماه صبر کنم
هر چقدرم خوشگل باشه ولی دریغ از بذره شعوره دیگه نمیتونم ساکت بمونم بانو سلیطه راست میگفت این بچه پولدارا خیلی بیشعورن برگشتم سمتش بهش گفتم
_چی میگی اقا کی گفده من بد اندامم هان سایزم 80 هست فقط 5 سانت کمتره اصن مگه اونجای خودت چقدره که از س*ینه های من ایراد میگیری
_در حدی هست که اگه همین الان بخوابونمت اینجا بکنم دهنت به 5 ثانیه نمیرسه که خفه میشی
_هه زهی خیال باطل
_نظرت چیه امتحانش کنیم
نه بسه نمیخام با غد بازیم کار و خراب کنم بخاطر همین بحثو پیچوندم گفتم
_هه چیه میترسی نادر منو رو فرم بیاره بهم کار یاد بده ببینی از تو بهترم
_مال این حرفا نیستی تو
بعدش رو کرد به نادر گفت
_دو ماه بهت فرصت میدم این دختره رو هم رو فرم بیاریش هم بهش کارای رزمی یاد بدی هم کارای اصلی خودشو حالام گمشید بیرون دوماه دیگه برگردید البته اگه ایران بودم...
#part4
هنوز حرفش تموم نشده بود که یهو یه صدایی از پشت امد
_بنال کارتو
جفتمون برگشتیم سمت طرف یا خدا دیگه مطمئن شدم من مردم اینجام بهشته اینم حوری بهشتیه یه پسر خیلی جذاب که موهای یخی با چشمای درشت به رنگ طوسی پوستشم که ماشاالله بزنم به تخته برف بود دماغشم خوش فرم بود درکل خیلی خیلی جذاب بود به اخم ریزیم رو صورتش داشت درکل خیلی جذاب بود یه پیرهن مردونه مشکی که یقشو تا نامو.ص باز گذاشته بودم تنش بود با یه جام مشر.وبم دستش بود خیره داشتم نگاش میکردم که نادر گفت
_سلام اقا براتون یه نیرو اوردم
پسره پوزخند زدو گفت
_این؟ این که اندام درست حسابی نداره (منظورش اینه که س*ینه و باس*نش کوچیکه)
_اقا شما یه ماه فرصت بدید هم کارای رزمی رو یادش میدم هم رو فرم میارمش
_اینو یسالم روش کار کنی فک نکنم گو.هی بشه بعدشم من فرصت ندارم بخاطر یه فسقلی یه ماه صبر کنم
هر چقدرم خوشگل باشه ولی دریغ از بذره شعوره دیگه نمیتونم ساکت بمونم بانو سلیطه راست میگفت این بچه پولدارا خیلی بیشعورن برگشتم سمتش بهش گفتم
_چی میگی اقا کی گفده من بد اندامم هان سایزم 80 هست فقط 5 سانت کمتره اصن مگه اونجای خودت چقدره که از س*ینه های من ایراد میگیری
_در حدی هست که اگه همین الان بخوابونمت اینجا بکنم دهنت به 5 ثانیه نمیرسه که خفه میشی
_هه زهی خیال باطل
_نظرت چیه امتحانش کنیم
نه بسه نمیخام با غد بازیم کار و خراب کنم بخاطر همین بحثو پیچوندم گفتم
_هه چیه میترسی نادر منو رو فرم بیاره بهم کار یاد بده ببینی از تو بهترم
_مال این حرفا نیستی تو
بعدش رو کرد به نادر گفت
_دو ماه بهت فرصت میدم این دختره رو هم رو فرم بیاریش هم بهش کارای رزمی یاد بدی هم کارای اصلی خودشو حالام گمشید بیرون دوماه دیگه برگردید البته اگه ایران بودم...
- ۲.۲k
- ۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط