رمان پرنسس مافیا

رمان پرنسس مافیا
#part7
به ده مین نکشید که چشام گرم شد و خوابم گرفت
با صدای کوبیده شدن در از خواب بیدار شدم صدای نادر بود
_اتریسا زنده ای بیدارشو دیگه
_بیدااارم
_اره جون عمت ببین برات گرمکن ورزشی خریدم بیا بردار بپوش بریم واسه تمرین زود باش تا 20 مین دیگه نیای پایین هرچی دیدی از چشم خودت دیدیا
_با زور از جام بلند شدم لباسامو برداشتم پوشیدم قفل درو باز کردم لباسارو برداشتم یه گرمکن صورتی با یه کلاه کپ دار پاستیلی رنگ بود با یه کتونی نسبتا لژ دار سفید صورتی سلیقش خوب بود خوشم امد اتاقش مستر بود رفتم سمت سرویس بهداشتی بعد از انجام کارای لازم از دستشویی امدم بیرون ای کاش حداقل چمدونمو میاوردم یه ریملی چیزی میزدم شبیه روح شده قیافم لباسارو برداشتم پوشیدم موهامو دم اسبی بستم کفشارو تو دستم گرفتم رفتم پایین که دیدم یه میز صبحونه مفصل چیده که دهنم اب افتاد با صدای بلند گفتم
_به به صبحتون بخیر چه کردی
_لوس بازی در نیار اتریسا بپر صبحونتو بخور بریم برای تمرین
_بخورم؟
_خب اره دیگه
_پس تو چی؟
_من قبل تو خوردم
_یعنی این همه غذا فقط برا منه؟
_اره دیگه
اوو بلندی گفتم رفتم سر میز تا تونستم خوردم بعد خوردن میز و جمع کردم رفتم سمت باغ
_خب قراره چیکار کنیم
_تمرینایی که بهت میگمو انجام میدی تا ساعت3 بعدشم میریم برا تیر اندازی
_باشه ولی اخه اینجا؟
_نه یه اتاق هست تو زیر زمین عایق صداست میریم اونجا
_باشه
تا ساعت سه هر کاری که میگفت رو انجام دادم دیگه کم بود خودمو بزنم ساعت 3 ربع بود که داد بلندی کشیدم گفتم
_بسهههه تروخدا بسه دیگه نمیکشمممم
_تازه اولشه نباید از الان انقد خسته بشی
_ساعت سه ربعه بسه نادر دهنم سرویس شد
_خیلی خب برای امروز بسه
_من میرم یه دوش بگیرم لباسا از عرق خیس شده
_بیا بریم از ماشین چمدونتو برداریم
پشت سر نادر راه افتادم تا بریم چمدونمو بگیرم وقتی چمدونمو دراورد بهش گفتم
_ببین بخدا از خستگی کم مونده بالا بیارم میشه تو بیاری چمدونمو
_باشه ولی فقط این سری
جلو افتادم که نادرم از پشت میومد وقتی رسیدیم خودمو پرت کردم تو وان حموم...
دیدگاه ها (۰)

#part8خودمو پرت کردم تو وان حموم و اب و پر لوسیون کردم وان ح...

#part9رسیدیم به در عمارت که نادر درو باز کرد و گذاشت اول من ...

پرنسس مافیا#part6_از اینکه منو بدی به ارتا چی بهت میرسه؟ _یه...

رمان: پرنسس مافیا#part4هنوز حرفش تموم نشده بود که یهو یه صدا...

ادامه ی پارت ¹¹......کای: برو یه آبی به دست و صورتت بزن بریم...

#بد_بوی#پارت_۳۴#کریستین _من و لنا میخوایم بریم خوش بگذرونیم ...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_217بعد از چند دقیقه سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط