ی.قاتل.عاشق
#ی.قاتل.عاشق
#پارت.بیست.و.ششم
بعد ازینکه سوار هواپیما شدن و ب ترکیه رفدن
فوری به کریس زنگ زدن
کریس با نگرانیای که توی صداش موج میزد میگفت کجان و چه اتفاقات بدی براشون اقتادع
اونا هرچی سعی کردننگران نشن نتونستن اخر با ردیابیادرسشون رفتن سمت مقصد مورد نظر
وقتی رسیدن با یه قصر ترسناک و خیلی بزرگتر از قصر قبلی مواجه شدن
اون قصر پر بود از تله
و مثل اینکه نمیتونستن خیلی راحت برسن به بقیه
پس اول سهون و لوهان رفتن و وقتی تونستن تلههای اولیه رو غیرفعال کنن رویا و سیلداعم دنبالشون رفتن
بعد از اینکه تونستن بچههارو پیدا کنن
الان داشتن به این فکر میکردن که چطور نجات پیدا کنن
همینطور که داشتن فکر میکردن
چانیول:من و سهون اول میریم بیرون دوتا از دخترارم با خودمون میبریم اگر امن بود میگیم که شما بیاین
لوهان و بقیه سر تکون دادن
بعد از اینکه چانیول و سهون دوتا از دخترا رفتن کریس و لوهان داشتن با نگرانی به تلههای مرگبار روبهروشون فکر میکردن
سیلدا:میگم چیزی پیدا کردین؟
کریس:اره اما سرنخ زیادی نیست
حوری:اره یه نقشه بود که بنظر میاد یه رمزگشایی نیاز داره چون اصلن نمیفهمی توش چی نوشته
کریس:'اوه فکر کنم بهترع بریم
بالاخره با کلی سختی بقیه اعضاهم از داخل اون قصر وحشتناک بیرون اومدن حوری نقشه رو نشون بقیه داد
رویا:ماعم یه تاج پیدا کردیم همونی که روی سر انجلینا توی قاب بزرگ و مرکزی خونس
حوری:واقعا؟ببینمش
سیلدا تاجو به حوری داد حوری اول فکر کرد به درد نمیخورع اما..
#پارت.بیست.و.ششم
بعد ازینکه سوار هواپیما شدن و ب ترکیه رفدن
فوری به کریس زنگ زدن
کریس با نگرانیای که توی صداش موج میزد میگفت کجان و چه اتفاقات بدی براشون اقتادع
اونا هرچی سعی کردننگران نشن نتونستن اخر با ردیابیادرسشون رفتن سمت مقصد مورد نظر
وقتی رسیدن با یه قصر ترسناک و خیلی بزرگتر از قصر قبلی مواجه شدن
اون قصر پر بود از تله
و مثل اینکه نمیتونستن خیلی راحت برسن به بقیه
پس اول سهون و لوهان رفتن و وقتی تونستن تلههای اولیه رو غیرفعال کنن رویا و سیلداعم دنبالشون رفتن
بعد از اینکه تونستن بچههارو پیدا کنن
الان داشتن به این فکر میکردن که چطور نجات پیدا کنن
همینطور که داشتن فکر میکردن
چانیول:من و سهون اول میریم بیرون دوتا از دخترارم با خودمون میبریم اگر امن بود میگیم که شما بیاین
لوهان و بقیه سر تکون دادن
بعد از اینکه چانیول و سهون دوتا از دخترا رفتن کریس و لوهان داشتن با نگرانی به تلههای مرگبار روبهروشون فکر میکردن
سیلدا:میگم چیزی پیدا کردین؟
کریس:اره اما سرنخ زیادی نیست
حوری:اره یه نقشه بود که بنظر میاد یه رمزگشایی نیاز داره چون اصلن نمیفهمی توش چی نوشته
کریس:'اوه فکر کنم بهترع بریم
بالاخره با کلی سختی بقیه اعضاهم از داخل اون قصر وحشتناک بیرون اومدن حوری نقشه رو نشون بقیه داد
رویا:ماعم یه تاج پیدا کردیم همونی که روی سر انجلینا توی قاب بزرگ و مرکزی خونس
حوری:واقعا؟ببینمش
سیلدا تاجو به حوری داد حوری اول فکر کرد به درد نمیخورع اما..
۲.۱k
۱۷ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.