آیدل من
آیدل من
( در خواستی )
پارت ۲۳
شوگا: آره .. شماها دنبال چی هستین ؟
جیمین: دنبال حقیقت
شوگا: دارم راستشو میگم فقط خوابیدیم همین تازه من تو یه اتاق دیگه خوابیدم اونم تو اتاق خودش
جین: باشه باور میکنیم
شوگا: خب پس برید دارم نودلمو میخوردم
نیم ساعت بعد
همینطوری نشسته بودم وای گوشیم که از یه شماره ناشناس پیام اومد
؟: اون شماره ای که تو ازم داری خیلی وقته کار نمیکنه شماره یک اصلیم اینه
شوگا: آت ؟ تویی ؟
ات: آره
شوگا: اصلا فکرشو نمیکردم پیام بدی
ات: میخواستم پیام بدم دیگه گفتم گناه داری
شوگا: شب کجایی ؟
ات: هیچ جا
شوگا: ساعت هشت آماده باش میام دنبالت
ات: کجا میخوایم بریم؟
شوگا: بعد میفهمی
راستش خودمم نمیدونستم قراره کجا بریم
ات : باشه منتظرم
بعد از یکم فکر کردن تصمیم گرفتم بریم یه جایی که زیاد توی چشم بقیه نباشیم
شوگا: نامجون ( فقط خودشون دو نفر هستن تو مکالمه کسی نمیشنوه)
نامجون: بله
شوگا: میتونی یه رستورانی چیزی برام پیدا کنی که خلوت باشه ؟
نامجون: برای کی میخوای ؟
شوگا: امشب تقریباً ساعت هشت و نه
نامجون: با کی میخوای بری؟
شوگا: به پسرا نگو ولی با آت
نامجون: باشه نمیگم...یه جایی رو برات پیدا میکنم نگران نباش
شب
از زبون ات
لباسامو پوشیدم و منتظر شوگا موندم
رأس ساعت هشت زنگم زد
ات: بله
شوگا: دم درم
ات: باشه اومدم
کیفمو برداشتم کلاهمو گذاشتم و رفتم پایین و نشستم تو ماشین
ات: سلام
شوگا: سلام خوشگلم
با شنیدن خوشگلم حس کردم پروانه های توی دلم شروع کرده به بال بال زدن
شوگا: سردته ؟
ات: نه چطور ؟
شوگا: آخه صورتت قرمز شده گفتم شاید بخاطر سرماس
ای کاش میفهمیدی دارم از خجالت آب میشم
ات: نه چیز خاصی نیست ....کجا میخوایم بریم؟
شوگا: یه جای خوب
یه ربعی طول کشید تا رسیدیم
شوگا: پیاده شو ..... بهتره تا میریم به طبقه ی بالا ماسک بزنی ...توی داشبورد هست
یه ماسک برداشتم و زدم شوگا هم ماسکشو زد و رفتیم تو رستوران
ته رستوران یه آسانسور بود که می بردمون طبقه ی یازدهم
در آسانسور باز شد و رسیدیم
فکم از این همه زیبایی باز مونده بود
شوگا: قشنگه؟
ات: ای..اینجا خیلی خوبه خیلی خوشگله ..فکر نمیکردم همچین سلیقه ای داشته باشی
( در خواستی )
پارت ۲۳
شوگا: آره .. شماها دنبال چی هستین ؟
جیمین: دنبال حقیقت
شوگا: دارم راستشو میگم فقط خوابیدیم همین تازه من تو یه اتاق دیگه خوابیدم اونم تو اتاق خودش
جین: باشه باور میکنیم
شوگا: خب پس برید دارم نودلمو میخوردم
نیم ساعت بعد
همینطوری نشسته بودم وای گوشیم که از یه شماره ناشناس پیام اومد
؟: اون شماره ای که تو ازم داری خیلی وقته کار نمیکنه شماره یک اصلیم اینه
شوگا: آت ؟ تویی ؟
ات: آره
شوگا: اصلا فکرشو نمیکردم پیام بدی
ات: میخواستم پیام بدم دیگه گفتم گناه داری
شوگا: شب کجایی ؟
ات: هیچ جا
شوگا: ساعت هشت آماده باش میام دنبالت
ات: کجا میخوایم بریم؟
شوگا: بعد میفهمی
راستش خودمم نمیدونستم قراره کجا بریم
ات : باشه منتظرم
بعد از یکم فکر کردن تصمیم گرفتم بریم یه جایی که زیاد توی چشم بقیه نباشیم
شوگا: نامجون ( فقط خودشون دو نفر هستن تو مکالمه کسی نمیشنوه)
نامجون: بله
شوگا: میتونی یه رستورانی چیزی برام پیدا کنی که خلوت باشه ؟
نامجون: برای کی میخوای ؟
شوگا: امشب تقریباً ساعت هشت و نه
نامجون: با کی میخوای بری؟
شوگا: به پسرا نگو ولی با آت
نامجون: باشه نمیگم...یه جایی رو برات پیدا میکنم نگران نباش
شب
از زبون ات
لباسامو پوشیدم و منتظر شوگا موندم
رأس ساعت هشت زنگم زد
ات: بله
شوگا: دم درم
ات: باشه اومدم
کیفمو برداشتم کلاهمو گذاشتم و رفتم پایین و نشستم تو ماشین
ات: سلام
شوگا: سلام خوشگلم
با شنیدن خوشگلم حس کردم پروانه های توی دلم شروع کرده به بال بال زدن
شوگا: سردته ؟
ات: نه چطور ؟
شوگا: آخه صورتت قرمز شده گفتم شاید بخاطر سرماس
ای کاش میفهمیدی دارم از خجالت آب میشم
ات: نه چیز خاصی نیست ....کجا میخوایم بریم؟
شوگا: یه جای خوب
یه ربعی طول کشید تا رسیدیم
شوگا: پیاده شو ..... بهتره تا میریم به طبقه ی بالا ماسک بزنی ...توی داشبورد هست
یه ماسک برداشتم و زدم شوگا هم ماسکشو زد و رفتیم تو رستوران
ته رستوران یه آسانسور بود که می بردمون طبقه ی یازدهم
در آسانسور باز شد و رسیدیم
فکم از این همه زیبایی باز مونده بود
شوگا: قشنگه؟
ات: ای..اینجا خیلی خوبه خیلی خوشگله ..فکر نمیکردم همچین سلیقه ای داشته باشی
- ۱۸.۷k
- ۳۰ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط