میراث ابدی 💜پـارت⁴💜 ڪپ👇
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*لی جون کی
هوففف این چند ماه با این لیلی چه ماجراها که نداشتیم منی که به جز برادرم حق نداشت اینجوری حرف بزنه باهام الان داره دختر کناریش انجام میده. راستشو بخوایین از اولین روزی که دیدمش عاشقش شدم. داشتیم قدم میزدیم که دیدم لیلی کنارم نیس. برگشتم عقب دیدم چند نفر یجا جمع شدن. کنارشون زدم تا ببینم سر کی جمع شدن که با دیدن لیلی که رو زمین افتاده بود دنیا رو سرم خراب شد. خم شدمو بغلش کردم. حالا چیکار کنم؟! آره باید برگردم عمارت. زود دویدم. یهو چش شد. این چقدر سنگینه با این هیکل ریزش. محکمتر گرفتمش که تکون خورد. صوتشو نگاه کردم. داره میخنده؟ واستا ببینم نکنه همش نقشه بود!!.......
ــ تا سه میشمارم چشاتو باز کردی که هیچ وگرنه میندازمت زمینا. یِـ..
زود چشاشو باز کرد. گذاشتمش زمین. خندید....
ــ منو مسخره میکنی؟ هاننننن؟؟؟؟
خواستم بگیرمش که فرار کرد. حالا تو کوچه های آتروپاتگان من بدو اون بدو. داشت میدویید که خورد به پسری و هر دوشون افتادن به زمین. رفتم جلوتر و لیلیو بلند کردم. پسره ماسک داشت. چشاش! چشاش خیلی شبیه برادرم بود....
لیلی: جونکی ولم کن دردم اومد.
لیلیو نگا کردم. راست میگفت حواسم بهش نبود محکم گرفته بودمش. دستاشو ول کردم و برگشتم سمت پسره.....
+ باید با هر دوتاتون حرف بزنم.
لیلی: بله؟؟ شما کی باشین؟
+ بریم جای امن.
رسیدیم به جایی که به گفته لیلی امن بود. پسره ماسکشو درآورد. حالا مطمئن شدم که برادرمه....
لیلی: برادر جونکیی؟ آخه خیلی شبیهین!!
ــ درسته برادر بزرگم و ولیعهد شیلا لی مین هو هستن.
لیلی: شما از بچگی فارسی حرف میزدین؟
مینهو: مادرمون عمه شماست.
لیلی: چی؟ پس چرا پدر و مادرم چیزی بهم نگفتن؟ اصلا جونکی تو چرا بهم چیزی نگفتی؟
ــ چـ..چون...
مینهو: چون پدربزرگامون قرار گذاشته بودن هیچ کسی از هویت واقعی مادر من و جونکی با خبر نشه.
لیلی: خب چیشده کـ..
مینهو: این یک سنت بین خاندان سلطنتی شیلا و خاندان ترکتبار آتروپاتگان یعنی خاندان شماست.
لیلی: یعنی این که...
مینهو: تو و جونکی باید ازدواج کنید. میدونم که شما دو تا عاشق هم هستید من از اول شما رو زیر نظر داشتم. بخاطر همین جونکی تو باید قبل از اینکه پدر اعلام کنه من با لیلی بانو ازدواج کنم، اعلام کنی با لیلی بانو ازدواج میکنی. با این کار این سنت شکسته نمیشه پس نترسید. من پشتتونم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#لایک #کامنت یادتون نره😍💜
#میراث_ابدی
*لی جون کی
هوففف این چند ماه با این لیلی چه ماجراها که نداشتیم منی که به جز برادرم حق نداشت اینجوری حرف بزنه باهام الان داره دختر کناریش انجام میده. راستشو بخوایین از اولین روزی که دیدمش عاشقش شدم. داشتیم قدم میزدیم که دیدم لیلی کنارم نیس. برگشتم عقب دیدم چند نفر یجا جمع شدن. کنارشون زدم تا ببینم سر کی جمع شدن که با دیدن لیلی که رو زمین افتاده بود دنیا رو سرم خراب شد. خم شدمو بغلش کردم. حالا چیکار کنم؟! آره باید برگردم عمارت. زود دویدم. یهو چش شد. این چقدر سنگینه با این هیکل ریزش. محکمتر گرفتمش که تکون خورد. صوتشو نگاه کردم. داره میخنده؟ واستا ببینم نکنه همش نقشه بود!!.......
ــ تا سه میشمارم چشاتو باز کردی که هیچ وگرنه میندازمت زمینا. یِـ..
زود چشاشو باز کرد. گذاشتمش زمین. خندید....
ــ منو مسخره میکنی؟ هاننننن؟؟؟؟
خواستم بگیرمش که فرار کرد. حالا تو کوچه های آتروپاتگان من بدو اون بدو. داشت میدویید که خورد به پسری و هر دوشون افتادن به زمین. رفتم جلوتر و لیلیو بلند کردم. پسره ماسک داشت. چشاش! چشاش خیلی شبیه برادرم بود....
لیلی: جونکی ولم کن دردم اومد.
لیلیو نگا کردم. راست میگفت حواسم بهش نبود محکم گرفته بودمش. دستاشو ول کردم و برگشتم سمت پسره.....
+ باید با هر دوتاتون حرف بزنم.
لیلی: بله؟؟ شما کی باشین؟
+ بریم جای امن.
رسیدیم به جایی که به گفته لیلی امن بود. پسره ماسکشو درآورد. حالا مطمئن شدم که برادرمه....
لیلی: برادر جونکیی؟ آخه خیلی شبیهین!!
ــ درسته برادر بزرگم و ولیعهد شیلا لی مین هو هستن.
لیلی: شما از بچگی فارسی حرف میزدین؟
مینهو: مادرمون عمه شماست.
لیلی: چی؟ پس چرا پدر و مادرم چیزی بهم نگفتن؟ اصلا جونکی تو چرا بهم چیزی نگفتی؟
ــ چـ..چون...
مینهو: چون پدربزرگامون قرار گذاشته بودن هیچ کسی از هویت واقعی مادر من و جونکی با خبر نشه.
لیلی: خب چیشده کـ..
مینهو: این یک سنت بین خاندان سلطنتی شیلا و خاندان ترکتبار آتروپاتگان یعنی خاندان شماست.
لیلی: یعنی این که...
مینهو: تو و جونکی باید ازدواج کنید. میدونم که شما دو تا عاشق هم هستید من از اول شما رو زیر نظر داشتم. بخاطر همین جونکی تو باید قبل از اینکه پدر اعلام کنه من با لیلی بانو ازدواج کنم، اعلام کنی با لیلی بانو ازدواج میکنی. با این کار این سنت شکسته نمیشه پس نترسید. من پشتتونم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#لایک #کامنت یادتون نره😍💜
#میراث_ابدی
۲۱.۲k
۱۸ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.