چندپارتی چونگین
چندپارتی چونگین
عشق بی رحم
پارت اول
// ای بابا کافیه دیگه چرا جونگین فراموشم کرده مگه من چی براش کم گذاشتم نه بابا ات دیونه شدی
یه آیدل معروف چرا باید با یه وکیل باشه
واقعا که جونگین ازت همچین انتظاری نداشتم //
عصبی سمته اتاق اش رفت غصه خورد برایش کافی بود روز و شب منتظر کسی خیلی سخت بود درد قلب اش روز به روز بیشتر میشد ولی اهمیتی نمیداد رو تخت دراز کشید با خودش گفت
// خیلی قشنگه یک نفر تو زندگیت باشه که هم عشق باشه، هم رفیقت باشه، هم پناهت باشه، و تو نیازی به هیچ کس نداشته باشی، کسی که بودنش آروز من بود، هر لحظه ای بدونه تو زندگیم برایم داغون میشود، چه میشود که همیشه باهم بودیم، //
اشک هایش سرازیر شد و با صدا بلند گریه میکرد تنها چیزی که میخواست آغوش گرم " عشق "اش بود،
دیگه این همه دلتنگی کافی بود، از رو تخت بلند شد و کشو میز را کشید و قرص خواب را برداشت
ات : جونگین هیچ وقت منو فراموش نمیکنی چون بخاطر تو زندگیم به اتمام میرسه
شروع به خوردن قرص ها کرد و بعد از اینکه قرص ها را خورد گوشی اشرا برداشت و شروع به نوشت کرد
" جونگین من! حالت چطوره اومید وارم خوب باشی دلم برات خیلی تنگ شده نمی دانم چرا، اما به قدری دوستت دارم که از بیچارگی گاهی به حال خودم گریه میکنم ..
کنار تو چه آرومم، چه آرومی کنار من
تو چشمای تو آرومه چشمای بی قرار من تو میفهمی که خوشحالم، تو میفهمی دلم تنگه تو میدونی که خواب من، کدوم شب هاست که بی رنگه تو مثل آسمون ساده، مثل پرواز آزاد ام دلبستگی ام، مثل لبخند آبادی
دیگه قرار نیست تو این دنیا ظالم بمونم هیچ وقت وقت فراموشم نکن "
پیام را فرداست و رو تخت دراز کشید قاب عکسی که عکسش با جونگین بود رو در آغوش اش گرفت و اشک هایش جاری رو صورت اش بود ....
___________________________
مشغول نوشت نوت های آهنگ جدیدشون بود با موهای آشفته سرش را گذاشته بود رو میز
جونگین : ای بابا خستم ..
دوست اش با مهربانی گفت
چان : فقد همین مونده تاقت بیار
پایین به گوش اش آمد
لینو : هی پاشو گمشو به گوشیت پیام اومد چیه نکن دلت میخواد من برات بیارم
درخواست
عشق بی رحم
پارت اول
// ای بابا کافیه دیگه چرا جونگین فراموشم کرده مگه من چی براش کم گذاشتم نه بابا ات دیونه شدی
یه آیدل معروف چرا باید با یه وکیل باشه
واقعا که جونگین ازت همچین انتظاری نداشتم //
عصبی سمته اتاق اش رفت غصه خورد برایش کافی بود روز و شب منتظر کسی خیلی سخت بود درد قلب اش روز به روز بیشتر میشد ولی اهمیتی نمیداد رو تخت دراز کشید با خودش گفت
// خیلی قشنگه یک نفر تو زندگیت باشه که هم عشق باشه، هم رفیقت باشه، هم پناهت باشه، و تو نیازی به هیچ کس نداشته باشی، کسی که بودنش آروز من بود، هر لحظه ای بدونه تو زندگیم برایم داغون میشود، چه میشود که همیشه باهم بودیم، //
اشک هایش سرازیر شد و با صدا بلند گریه میکرد تنها چیزی که میخواست آغوش گرم " عشق "اش بود،
دیگه این همه دلتنگی کافی بود، از رو تخت بلند شد و کشو میز را کشید و قرص خواب را برداشت
ات : جونگین هیچ وقت منو فراموش نمیکنی چون بخاطر تو زندگیم به اتمام میرسه
شروع به خوردن قرص ها کرد و بعد از اینکه قرص ها را خورد گوشی اشرا برداشت و شروع به نوشت کرد
" جونگین من! حالت چطوره اومید وارم خوب باشی دلم برات خیلی تنگ شده نمی دانم چرا، اما به قدری دوستت دارم که از بیچارگی گاهی به حال خودم گریه میکنم ..
کنار تو چه آرومم، چه آرومی کنار من
تو چشمای تو آرومه چشمای بی قرار من تو میفهمی که خوشحالم، تو میفهمی دلم تنگه تو میدونی که خواب من، کدوم شب هاست که بی رنگه تو مثل آسمون ساده، مثل پرواز آزاد ام دلبستگی ام، مثل لبخند آبادی
دیگه قرار نیست تو این دنیا ظالم بمونم هیچ وقت وقت فراموشم نکن "
پیام را فرداست و رو تخت دراز کشید قاب عکسی که عکسش با جونگین بود رو در آغوش اش گرفت و اشک هایش جاری رو صورت اش بود ....
___________________________
مشغول نوشت نوت های آهنگ جدیدشون بود با موهای آشفته سرش را گذاشته بود رو میز
جونگین : ای بابا خستم ..
دوست اش با مهربانی گفت
چان : فقد همین مونده تاقت بیار
پایین به گوش اش آمد
لینو : هی پاشو گمشو به گوشیت پیام اومد چیه نکن دلت میخواد من برات بیارم
درخواست
۱.۴k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.