سرکش 5
#پارت_چهارم
_جیمین
متاسفم ولی من زیر خواب نیستم! خاستم برم که یکیشون صدام کرد..
_جانگکوک
میخوای با من بیای؟
_جیمین
سرمو چرخوندم و نگاش کردم.. منظورت چیه؟
_جانگکوک
حرفمو نفهمیدی؟ مگه کم داری؟
_جیمین
آها منظورت اینه بیام زیر خوابه تو بشم؟(با حالت تمسخر)
_جانگکوک
شونه هامو بالا انداختم.. بعدا خودت میفهمی ولی بدون پول خوبی بهت میدم!
_جیمین
هه از عصبانیت لیوان مشروب و برداشتم و ریختم رو صورتش.. هرگز با تو و امثال تو یه قدممجلوتر نمیام!
_جانگکوک
همه مردم بهمون خیره شده بودن و خیلیاشون داشتن مسخرم میکردن
_تهیونگ
نزدیک جانگکوک شدم و با دستمال شروع کردم به پاک کردن صورتش..
_جیمین
عصبی بودم از حرفش خوب کاری کردم! راهمو کج کردم و رفتم پشت میز نشستم و هندزفریمو تو گوشم گزاشتم..
_بارمن
هی جیمین!
_جیمین
هوم؟
_بارمن
مراقب خودت باش..
_جیمین
همونجوری که سرم تو گوشی بود گفتم چرا؟
_بارومن
چون اونیکه باهاش بحث کردی یکی از بزرگترین باندای ما.فیای کره است
_جیمین
هندزفریمو از گوشم دراوردم.. چ.. چی؟ درست شنیدم؟ گفتی اون..
_بارمن
درست شنیدی..
_جیمین
حالا کدومشون ما.فیاست؟
_بارمن
همونیکه لیوانمشروبو رو صورتش خالی کردی!
_جیمین
خشکم زده بود.. آب دهنمو قورت دادم و با رنگپریدگی روی صندلی نشستم.. یعنی اونیکه من رو صورتش مشروب ریختم..
_بارمن
جئون جانگکوک.. هکرشم کیم تهیونگه بهتره باهاشون درنیوفتی و همین الان بری عذر خواهی کنی!
_جیمین
خواستم برم که دیدم نیستن.. کجا رفتن! روی میز یه نامه با تم سیاه بود برگه رو باز کردم.. یه روز تو ماله من میشی چه خودت بخوای چه به اجبار!
وای نه.. بیحال روی مبل افتادم
چیکار کردی مینی.. اگه این قضیه به خوشی بگذره قول میدم دیگه بلبل زبونی و کنار بزارم..
_جانگکوک
تهیونگ میتونی تلفنشو هک کنی؟
_تهیونگ
یه پوک به صیگارم زدم و عصبی دودشو بیرون دادم.. چرا باید برات اینکارو کنم؟
_جیمین
متاسفم ولی من زیر خواب نیستم! خاستم برم که یکیشون صدام کرد..
_جانگکوک
میخوای با من بیای؟
_جیمین
سرمو چرخوندم و نگاش کردم.. منظورت چیه؟
_جانگکوک
حرفمو نفهمیدی؟ مگه کم داری؟
_جیمین
آها منظورت اینه بیام زیر خوابه تو بشم؟(با حالت تمسخر)
_جانگکوک
شونه هامو بالا انداختم.. بعدا خودت میفهمی ولی بدون پول خوبی بهت میدم!
_جیمین
هه از عصبانیت لیوان مشروب و برداشتم و ریختم رو صورتش.. هرگز با تو و امثال تو یه قدممجلوتر نمیام!
_جانگکوک
همه مردم بهمون خیره شده بودن و خیلیاشون داشتن مسخرم میکردن
_تهیونگ
نزدیک جانگکوک شدم و با دستمال شروع کردم به پاک کردن صورتش..
_جیمین
عصبی بودم از حرفش خوب کاری کردم! راهمو کج کردم و رفتم پشت میز نشستم و هندزفریمو تو گوشم گزاشتم..
_بارمن
هی جیمین!
_جیمین
هوم؟
_بارمن
مراقب خودت باش..
_جیمین
همونجوری که سرم تو گوشی بود گفتم چرا؟
_بارومن
چون اونیکه باهاش بحث کردی یکی از بزرگترین باندای ما.فیای کره است
_جیمین
هندزفریمو از گوشم دراوردم.. چ.. چی؟ درست شنیدم؟ گفتی اون..
_بارمن
درست شنیدی..
_جیمین
حالا کدومشون ما.فیاست؟
_بارمن
همونیکه لیوانمشروبو رو صورتش خالی کردی!
_جیمین
خشکم زده بود.. آب دهنمو قورت دادم و با رنگپریدگی روی صندلی نشستم.. یعنی اونیکه من رو صورتش مشروب ریختم..
_بارمن
جئون جانگکوک.. هکرشم کیم تهیونگه بهتره باهاشون درنیوفتی و همین الان بری عذر خواهی کنی!
_جیمین
خواستم برم که دیدم نیستن.. کجا رفتن! روی میز یه نامه با تم سیاه بود برگه رو باز کردم.. یه روز تو ماله من میشی چه خودت بخوای چه به اجبار!
وای نه.. بیحال روی مبل افتادم
چیکار کردی مینی.. اگه این قضیه به خوشی بگذره قول میدم دیگه بلبل زبونی و کنار بزارم..
_جانگکوک
تهیونگ میتونی تلفنشو هک کنی؟
_تهیونگ
یه پوک به صیگارم زدم و عصبی دودشو بیرون دادم.. چرا باید برات اینکارو کنم؟
۳.۶k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.