سرکش 6
#پارت ششم
_تهیونگ
این دیگه چیه؟ چه اتفاقی داره میوفته؟
_جیمین
شروع کردم به باز کردن قفل هک.. فکر میکردم زرنگ تر از اینا باشی!
_تهیونگ
گوشیشو از دسترس خارج کرد.. اما.. اما چطوری!چطوری قفلمو شکست؟
_جیمین
با رفتن تو گالریم چیزیم دستگیرت شد مصتر جئون؟ جئون بودی دیگه؟ هههه(خنده از روی تمسخر)
_تهیونگ
عصبی مشتی به میزم کوبیدم.. اون بچه چطور تونست! چطور تونست منو.. کیم تهیونگو شکست بده!
_جانگکوک
خب فهمیدید خونش کجاست؟
_بادیگارد
بله قربان تو یه خونه کوچیک اجاره ای زندگی میکنه.. دوماهه اجارش عقب افتاده و صاحبخونش یه مرد همیشه مست و قمار بازه..
_جانگکوک
جدا؟ پس همین روزاست که صاحب خونش بدجوری حالشو بگیره.. حواستون بهش باشه.. ممکنه از شهر خارج شه اومم اصلا بهتره بریمپیشش میخام ببینم کجا زندگی میکنه!
_جیمین
بیخیال اون ما.فیا بهتره خوش بگذرونم من استخدام شدم و قراره به زودی کلی پول دربیارممممم یسسسس.. باند و روشن کردم و شروع کردم رقصیدن.. آبجومو سر کشیدم که صدای در اومد.. اههههههه کدوم احمقی ساعت ۲ نصفه شب میاد با این شدت در میزنه؟
تا درو باز کردم رنگم پرید.. آب دهنمو قورت دادم.. بب.. ببخشید..
_صاحبخونه
پارک جیمین(با حالت م.ستی)
_جیمین
با دیدنش ترس ورم داشت.. اون چیه! چیکار میخوای کنی؟!(با ترس)
_صاحبخونه
سمتش قدم برداشتم که عقب عقب رفت.. من تو قمار باختم.. حالا باید یه لطفی بهم کنی!(بریده بریده)
_جیمین
اونو بزار کنار! آخه تبر؟! خاهش میکنم سرشو بگیر اونور!
_صاحبخونه
تو قرار بود پولمو بدی! حالا که نمیدی اعضای بدنتو بهم بده هوم؟
_جیمین
لعنتی دیروز بهت گفتم یه هفته فرصت بده! انقدر عقب رفتم که چسبیدم به دیوار.. تو.. توی حال خودت نیستی! اگه به من آسیبی برسه پلیس زندت نمیزاره!
_صاحبخونه
تو کسیو نداری پس با مرگت هیچی نمیشه..
_جیمین
تبرو سمتم پرت کرد که جای خالی دادمو به تلویزیون برخورد کرد.. رفت سمت تبر تا برش داره از فرصت استفاده کردم و خاستم فرار کنم که از کلاه هودیم گرفت و منو روی زمین کشون کشون برد و روی میز انداخت..
آقا خواهش میکنم اون واقعا درد داره!
_صاحبخونه
یکی از دستامو روی گلوش گزاشتم و فشار دادم
_جیمین
اخخخ لعنتیییی.. تا تبر و بالا برد چشمام و بستم..
_تهیونگ
این دیگه چیه؟ چه اتفاقی داره میوفته؟
_جیمین
شروع کردم به باز کردن قفل هک.. فکر میکردم زرنگ تر از اینا باشی!
_تهیونگ
گوشیشو از دسترس خارج کرد.. اما.. اما چطوری!چطوری قفلمو شکست؟
_جیمین
با رفتن تو گالریم چیزیم دستگیرت شد مصتر جئون؟ جئون بودی دیگه؟ هههه(خنده از روی تمسخر)
_تهیونگ
عصبی مشتی به میزم کوبیدم.. اون بچه چطور تونست! چطور تونست منو.. کیم تهیونگو شکست بده!
_جانگکوک
خب فهمیدید خونش کجاست؟
_بادیگارد
بله قربان تو یه خونه کوچیک اجاره ای زندگی میکنه.. دوماهه اجارش عقب افتاده و صاحبخونش یه مرد همیشه مست و قمار بازه..
_جانگکوک
جدا؟ پس همین روزاست که صاحب خونش بدجوری حالشو بگیره.. حواستون بهش باشه.. ممکنه از شهر خارج شه اومم اصلا بهتره بریمپیشش میخام ببینم کجا زندگی میکنه!
_جیمین
بیخیال اون ما.فیا بهتره خوش بگذرونم من استخدام شدم و قراره به زودی کلی پول دربیارممممم یسسسس.. باند و روشن کردم و شروع کردم رقصیدن.. آبجومو سر کشیدم که صدای در اومد.. اههههههه کدوم احمقی ساعت ۲ نصفه شب میاد با این شدت در میزنه؟
تا درو باز کردم رنگم پرید.. آب دهنمو قورت دادم.. بب.. ببخشید..
_صاحبخونه
پارک جیمین(با حالت م.ستی)
_جیمین
با دیدنش ترس ورم داشت.. اون چیه! چیکار میخوای کنی؟!(با ترس)
_صاحبخونه
سمتش قدم برداشتم که عقب عقب رفت.. من تو قمار باختم.. حالا باید یه لطفی بهم کنی!(بریده بریده)
_جیمین
اونو بزار کنار! آخه تبر؟! خاهش میکنم سرشو بگیر اونور!
_صاحبخونه
تو قرار بود پولمو بدی! حالا که نمیدی اعضای بدنتو بهم بده هوم؟
_جیمین
لعنتی دیروز بهت گفتم یه هفته فرصت بده! انقدر عقب رفتم که چسبیدم به دیوار.. تو.. توی حال خودت نیستی! اگه به من آسیبی برسه پلیس زندت نمیزاره!
_صاحبخونه
تو کسیو نداری پس با مرگت هیچی نمیشه..
_جیمین
تبرو سمتم پرت کرد که جای خالی دادمو به تلویزیون برخورد کرد.. رفت سمت تبر تا برش داره از فرصت استفاده کردم و خاستم فرار کنم که از کلاه هودیم گرفت و منو روی زمین کشون کشون برد و روی میز انداخت..
آقا خواهش میکنم اون واقعا درد داره!
_صاحبخونه
یکی از دستامو روی گلوش گزاشتم و فشار دادم
_جیمین
اخخخ لعنتیییی.. تا تبر و بالا برد چشمام و بستم..
۳.۰k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.