تو بهترینی
تو بهترینی
پارت20
اوا:اسکل میخوتم توجه بردیار و جلب کنم
پارسا:شاید صداتو نشنوه
اوا:خب من سعیم رو کردم
پارسا:باشه عشقم برو کمک بیارن(با صدای خیلی بلند)
اوا:خیلی خوب بود
یکی در خونه رو زد
اوا:عشقم من میرم درو باز کنم
خنده ای گردم و رفتم درو باز کنم
درو باز کردم بردیا اومد تو
بردیا:دارین چه گوهی میخوری
اوا:برو بیرون
بردیا:میگم واری چه گوهی میخوری؟(باداد)
اوا:گمشو بیرون.....پارسا عشقم بیا
پارسا اومد خیس بود و یک اونچجوری از اونجا اومد دو چرا خیس سه چرا لخته
پارسا:چیشده عزیزم(موهاشو میده بالا)
اوا:اقا بردیا مزاحمن
پارسا:اقا بردیا برید یه وقت دیگه بیاین
بردیا:شما دوتا چه گوهی میخورین
پارسا:همون گوهی که شما خوردی(باخنده)
اوا:اقای هخامنشی میشه برید منو با نامزدم تنها بزارین
باحرفم پارسا و بردیا با تعجب به من نگاه کردن
بردیا:نامزد؟؟؟؟
اوا:بله منو پارسا چند روزه دیگه میخوایم نامز کنیم وگرم میشه بریم من با نامزدم میخوام تنها باشم
بردیا رفت به پارسا نگاه کردم
اوا:چرا اینجوریه چطوری اومدی پایین؟
پارسا:زود از درخت اومدم پایین لباسامو درواردم پریدم توی استخر همین
اوا:ولی چه عضلاتی داری(اروم)
پارسا:چیزی گفتی؟
اوا:نه
داشتم میرفتم سمت اتاق
پارسا:چرا گفتیم ما نامزدیم؟
اوا:چون میخوام حرصشو دربیارم من هنوزم اونو دوست دارم
پارسا:پس چرا اینکارارو میکنی؟
اوا:گفتم که من میخوام ادب بشه
رفتم توی اتاق یه ست لباس زیر پوشیدم یه حوله هم پیچیدم دورم رفتم پایین پارسا هواسش نبود
پارسا:من میخوام برم توی استخر(سرش توی گوشی)
اوا:بیا باهم بریم
پارسا:اوکی
رفتم حولم رو گذاشتم روی دستگیره پارسا هم پشت سرم اومد
اوا:میشه یه دقیقه سرتو از اون عن بیاری بیرون
پارسا:البته
پارسا گوشی رو خاموش کرد گذاشت روی میز وسط تا منو دید اب دهنشو قورت داو
اوا:پارسا بیا دیگه
پارسا:خودت بیور من نمیام
بدو بدو رفتم سمت پارسا
اوا:پارسا پشو دیگه
پارسا داشت هیکلمو نگاه میکرد
اوا:چیه خیلی خوش هیکلم؟
پارسا:ببخشید تا حالا یه دخکر رو اینطوری ندیدم
اوا:خب حالا دیدی بیا بریم
پارسا رو بردم انداختمش توی اب
پارسا:خیلی بدییییی
تودمم پریدم توی اب
اوا:اخیش
پارسا:الان یه شراب کم داریم
اوا:خریدم برو بیار
پارسا شراب رو اورد با دوتا جام
اوا:سلامیتی
پارسا:سلامتی...
(تصویر رمان معنی نداره خوشم اومد گذاشتم)
پارت20
اوا:اسکل میخوتم توجه بردیار و جلب کنم
پارسا:شاید صداتو نشنوه
اوا:خب من سعیم رو کردم
پارسا:باشه عشقم برو کمک بیارن(با صدای خیلی بلند)
اوا:خیلی خوب بود
یکی در خونه رو زد
اوا:عشقم من میرم درو باز کنم
خنده ای گردم و رفتم درو باز کنم
درو باز کردم بردیا اومد تو
بردیا:دارین چه گوهی میخوری
اوا:برو بیرون
بردیا:میگم واری چه گوهی میخوری؟(باداد)
اوا:گمشو بیرون.....پارسا عشقم بیا
پارسا اومد خیس بود و یک اونچجوری از اونجا اومد دو چرا خیس سه چرا لخته
پارسا:چیشده عزیزم(موهاشو میده بالا)
اوا:اقا بردیا مزاحمن
پارسا:اقا بردیا برید یه وقت دیگه بیاین
بردیا:شما دوتا چه گوهی میخورین
پارسا:همون گوهی که شما خوردی(باخنده)
اوا:اقای هخامنشی میشه برید منو با نامزدم تنها بزارین
باحرفم پارسا و بردیا با تعجب به من نگاه کردن
بردیا:نامزد؟؟؟؟
اوا:بله منو پارسا چند روزه دیگه میخوایم نامز کنیم وگرم میشه بریم من با نامزدم میخوام تنها باشم
بردیا رفت به پارسا نگاه کردم
اوا:چرا اینجوریه چطوری اومدی پایین؟
پارسا:زود از درخت اومدم پایین لباسامو درواردم پریدم توی استخر همین
اوا:ولی چه عضلاتی داری(اروم)
پارسا:چیزی گفتی؟
اوا:نه
داشتم میرفتم سمت اتاق
پارسا:چرا گفتیم ما نامزدیم؟
اوا:چون میخوام حرصشو دربیارم من هنوزم اونو دوست دارم
پارسا:پس چرا اینکارارو میکنی؟
اوا:گفتم که من میخوام ادب بشه
رفتم توی اتاق یه ست لباس زیر پوشیدم یه حوله هم پیچیدم دورم رفتم پایین پارسا هواسش نبود
پارسا:من میخوام برم توی استخر(سرش توی گوشی)
اوا:بیا باهم بریم
پارسا:اوکی
رفتم حولم رو گذاشتم روی دستگیره پارسا هم پشت سرم اومد
اوا:میشه یه دقیقه سرتو از اون عن بیاری بیرون
پارسا:البته
پارسا گوشی رو خاموش کرد گذاشت روی میز وسط تا منو دید اب دهنشو قورت داو
اوا:پارسا بیا دیگه
پارسا:خودت بیور من نمیام
بدو بدو رفتم سمت پارسا
اوا:پارسا پشو دیگه
پارسا داشت هیکلمو نگاه میکرد
اوا:چیه خیلی خوش هیکلم؟
پارسا:ببخشید تا حالا یه دخکر رو اینطوری ندیدم
اوا:خب حالا دیدی بیا بریم
پارسا رو بردم انداختمش توی اب
پارسا:خیلی بدییییی
تودمم پریدم توی اب
اوا:اخیش
پارسا:الان یه شراب کم داریم
اوا:خریدم برو بیار
پارسا شراب رو اورد با دوتا جام
اوا:سلامیتی
پارسا:سلامتی...
(تصویر رمان معنی نداره خوشم اومد گذاشتم)
۴.۳k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.