سایه

#سایه
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part13

سگه ولکن نبود همینطور میدویید..
پام گیر کرد به یه سنگ و افتادم زمین سگه اومد بالا سرم و لباسمو گرفت و پاره کرد بلند جیغ میزدم و گریه میکردم..
من از سگا خیلییی میترسیدم و الان...
کم مونده سکته کنممم
یونگی:سهام این شرکت و با...
ببینم صدای جیغ ا.ت بود؟
جیمین:سرمو از روی برگه ها گرفتم
فک کنم آره
یونگی:چشه کجاست اصلا؟
جیمین:حیاطه
یونگی:آها خب...
ببینم ببینم نکنه؟
جیمین:وای پَمممم
یونگی:لعنت بهت جیمین سریع دوییدم توی حیاط هی هی پممممم بیا اینور پسر
جیمین:پم با صدای یونگی دویید طرفش
رفتم سمت ا.ت
یااا ببینم خوبی؟
ا.ت:لکنت گرفته بودم نمیتونستم حرف بزنم..
نفس نفس میزدم و با ترس نگاش میکردم.
یونگی:پم و بستم و اومدم سمتشون
دستشو گرفتم و بلندش کردم
ینی انقد میترسی؟
ا.ت:سرمو تکون دادم و عین بچه ها زدم زیر گریه
جیمین:پوکر نگاش کردم
اون سگ آدم خوار نیست بخدا آروم باش
الان که سالمی
یونگی:لعنتی..
بغلش کردم و بردمش توی اتاق
لباسات و که پاره کرده بزار برات لباس بیارم
از توی چمدونش که از خونش اوورده بودم هودی و شلوارش و در اووردم
جیمین:یه لیوان آب دادم بهش
گرفتم جلو دهنش و یکم خورد.
بهتری؟
ا.ت:آ..آره
چرا اون سگ لعنتی فاکیتونو نمیبندین هاااااا سکته کردم میفهمییییی
جیمین:یکی از چشامو از جیغ جیغاش بستم
خیلی خب ببخشید.
یونگی:بیا لباساتو عوض کن بزور جلوی خندمو گرفته بودم..
جیمین بیا بیرون
ا.ت:بعد از عوض کردن لباسام دست و صورتمو شستم خودمو انداختم روی تخت
هنوز قلبم تند تند میزد و نفسم منظم نشده بود..
___
یونگی:به لیان زنگ بزن جیمین
جیمین:اوکی شمارشو گرفتم و گذاشتم روی اسپیکر
لیان:گوشی و جواب دادم
الو؟
جیمین:دلم برات تنگ شده لیان‹با پوزخند›
لیان:خفه شو حرومزاده دختر من کجاستتتتت دستتون بهش بخوره زندتون نمیزارم فهمیدی؟
یونگی:فک کنم هنوز جای کتکایی که بهت زدم مونده باشه..اینهمه جرات و از کجا اووردی مرد؟
لیان:چی از جونم میخواین ها
جیمین:هیچی فقط اون شرکت خوشگل و سهامشو
بعد کنار کشیدنت..
در عوض دخترت چطوره؟
لیان:عوضیییییییی ببین پارک‌جیمین تو منو هنوز نشناختی من جانگ‌لیانم به لاشخورایی مثل تو باج نمیدم میفهمی؟
به زودی هم دخترم و ازتون میگیرم..هم جونتونو
یونگی:اوه ترسیدم یکم زیاده روی کردی لیان الانه پس بیوفتم.
ببین مرتیکه من خیلی کینه‌ایَم بار اول بهت هشدار دادم اما نادیده گرفتی..
به نفعته هرچی زودتر معامله رو تموم کنی فعمیدی؟شرکت و می‌کنی به اسم ما و یا دخترت و هیچوقت نمیبینی...
گوشی و غط کردم.
دیدگاه ها (۰)

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part14لیان:تقریبا یک هفته ای میشد که از دخترم خ...

#ادامه پارت ۱۴یونگی‹صبح›از خواب بلند شدم.یه دوش کوتاهی گرفتم...

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part12جیمین:ولی متاسفانه تو گوسفند نیستی.پس آب ...

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part11یونگی:بلند شدم و رفتم سمت اتاقشدرو باز کر...

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۶۴ فیک ازدواج مافیایی

نامجون: تو این کتابه نوشته وقتی با پرنسس ازدواج کردی شب اول ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط