tired of the world p⁴

پرش زمانی به شب ساعت ۱۲
ویو ا.ت
دیگه قطعا بابا و اجوما ها خوابن رفتم یکم دور بزنم لباس هامو پوشیدم و کلاه کاسکتمو گذاشتم سرم ( اسلاید ۲ و ۳ ) سوار موتورم شدم و از خونه زدم بیرون با سرعت ۹۰ میموندم خوبه مزه میداد حداقل میتونستم از افکارم دست بکشم
۲۰ مین بعد
تشنم شد و وارد ی فروشگاه شدم داشتم شیر موز انتخاب میکردم ولی با کلاه خوب نمیدیدم پس درش آوردم......
ویو کوک
بعد از یک ساعت موتور سواری واقعا خسته شده بودم دم در یه فروشگاه پارک کردم ک ی موتور سنگی عین مال خودم دیدم که تعجب کردم ینی مال کیه بیخیال شدم رفتم تو خواستم ی آب بگیرم چشمم ب دختری افتاد ک ی کلاه رو صورتش بود اولش فکر نمیکردم صاحب موتور عه باشه ولی اونجا جز موتور من ی موتور بود پس قطعا مال اونه اما دختری هم هست ک مثل من لباس سیاه بپوشه تو شب موتور سواری کنه ؟...کنجکاو شدم صورتشو ببینم که کلاه کاسکتشو در آورد....اون...اون ا.ت عه ؟؟؟واووو محو تماشاش شدم خیلی خوشگل بود عرررر
کوک : خودتی ؟ ا.ت
ا.ت : هوم .
کوک : تو اینجا چیکار میکنی
ا.ت : اومده بودم موتور سواری
کوک : پس اون موتور که عین مال منه ، مال تو عه
ا.ت : هوم
کوک : شیر موز دوست داری ‌؟

حمایت کنین....🩷🫧🫶