love with violence p⁸
عشق همراه با خشونتp8
از زبان ا/ت
اون دوتا باهم رفتن فک کنم آخر این ماجرا عشقه
تنها بودم که که یهو شوگا اومد (علامت شوگا ¥)
¥سلام خوشگله
+مزاحم نشو
¥تنهایی
+کوری
¥با این لباسا اینجوری اینجا بگردی برات بد میشه هااا
+هوم ولی از تو نظر نخواستم
¥باشه بریم سر اصل مطلب
+ باز چته
¥اومممم شنیدم بکهیون دزدیده شده
+ منظورت اینکه تو اونو دزدیدی
از جام بلند شدم و یه سیلی به شوگا زدم (ببخشید شوگا لاورا)
بلند شد و همون دستیو که باهاش بهش سیلی زدم رو
محکم گرفت
¥پرو شدیاا
+اونو کجا نگه داشتی
¥به تو ربطی نداره
دستمو بیشتر فشار داد که یهو تهیونگ اومد و یه
موشت زد تو صورت شوگا
~بهت یاد ندادن چطور با یه خانم رفتار کنی
¥اگه دوست داشتی یه روز بیا خونمون بهم
یاد بده
رو به من کرد
¥اگه میخوای برادرت ببینی فردا شب بیا به
پاتی که ترتیب دادم اوکی؟
+باشه ....... تهیونگ توهم دیگه ولش کن
~مرتیکه............ عوضی🤬
تهیونگ گرفتم و بردم بیرون
+هوی تد چت شده
~این سوالو من باید بپرسم تو با این سرو
وضع میای بار
+ببینم فکر کردی کی هستی که
اینجوری باز جوییم میکنی
~خب... امم.... من.... به هر حال
+اوک منم نمیخوام بهت جواب بدم
رفتم زیر چشمی از پشت به تهیونگ
نگاه کردم وای مثل اینکه خیلی عصبی
بود وای لینا اوففف یادم رفت بزار
بهش پیام بدم
پیامش : لینا من دیگه حصله ندارم رفتم
یهو چشم خورد به اونور خیابون از دور انگار
کوک بود ولی مطمئن نبودم رفتم اون سمت
که دیدم آره کوکه مستم بود........
......... ادامه دارد..........
ببخشید کم بود ولی خب لایکا رو نرسوندین🕷️🖤
________________________________:
مایل به حمایت؟؟!! 🫶🫧🩷 :
________________________________:
نویسنده: پارک رُزا :
از زبان ا/ت
اون دوتا باهم رفتن فک کنم آخر این ماجرا عشقه
تنها بودم که که یهو شوگا اومد (علامت شوگا ¥)
¥سلام خوشگله
+مزاحم نشو
¥تنهایی
+کوری
¥با این لباسا اینجوری اینجا بگردی برات بد میشه هااا
+هوم ولی از تو نظر نخواستم
¥باشه بریم سر اصل مطلب
+ باز چته
¥اومممم شنیدم بکهیون دزدیده شده
+ منظورت اینکه تو اونو دزدیدی
از جام بلند شدم و یه سیلی به شوگا زدم (ببخشید شوگا لاورا)
بلند شد و همون دستیو که باهاش بهش سیلی زدم رو
محکم گرفت
¥پرو شدیاا
+اونو کجا نگه داشتی
¥به تو ربطی نداره
دستمو بیشتر فشار داد که یهو تهیونگ اومد و یه
موشت زد تو صورت شوگا
~بهت یاد ندادن چطور با یه خانم رفتار کنی
¥اگه دوست داشتی یه روز بیا خونمون بهم
یاد بده
رو به من کرد
¥اگه میخوای برادرت ببینی فردا شب بیا به
پاتی که ترتیب دادم اوکی؟
+باشه ....... تهیونگ توهم دیگه ولش کن
~مرتیکه............ عوضی🤬
تهیونگ گرفتم و بردم بیرون
+هوی تد چت شده
~این سوالو من باید بپرسم تو با این سرو
وضع میای بار
+ببینم فکر کردی کی هستی که
اینجوری باز جوییم میکنی
~خب... امم.... من.... به هر حال
+اوک منم نمیخوام بهت جواب بدم
رفتم زیر چشمی از پشت به تهیونگ
نگاه کردم وای مثل اینکه خیلی عصبی
بود وای لینا اوففف یادم رفت بزار
بهش پیام بدم
پیامش : لینا من دیگه حصله ندارم رفتم
یهو چشم خورد به اونور خیابون از دور انگار
کوک بود ولی مطمئن نبودم رفتم اون سمت
که دیدم آره کوکه مستم بود........
......... ادامه دارد..........
ببخشید کم بود ولی خب لایکا رو نرسوندین🕷️🖤
________________________________:
مایل به حمایت؟؟!! 🫶🫧🩷 :
________________________________:
نویسنده: پارک رُزا :
۱۰.۹k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.