ادامه پارت
ادامه پارت ۱۶۳
ات : بخواب شازده من
جیمین با دیدن آنها گوشی اش را کنار گذاشت و از تخت پایین شد سمته آنها قدم برداشت نزدیکشون ایستاد
جیمین : نمیخوابه
ات : نه یانسو خیلی زود خوابید اما شازده نمیخوابه
جیمین سرشو نزدیک صورته چانسو کرد و گردنه سفید و نرم پسر اش را بو کرد و بوسه ای را روش گذاشت
جیمین : اوخخخ پسره من نمیخوابه ها چرا شاهزاده من
جیمین دوباره سرشو نزدیکه چانسو کرد ولی سریع صورتش رو نزدیکه گرده همسرش کرد سفت گردنه همسرش را بوسید سریع ازش دور شد با نگاه های عصبی همسرش خنده ای کرد
ات : آخر پدر و پسری منو به کشتن میدین....
ات : بخواب شازده من
جیمین با دیدن آنها گوشی اش را کنار گذاشت و از تخت پایین شد سمته آنها قدم برداشت نزدیکشون ایستاد
جیمین : نمیخوابه
ات : نه یانسو خیلی زود خوابید اما شازده نمیخوابه
جیمین سرشو نزدیک صورته چانسو کرد و گردنه سفید و نرم پسر اش را بو کرد و بوسه ای را روش گذاشت
جیمین : اوخخخ پسره من نمیخوابه ها چرا شاهزاده من
جیمین دوباره سرشو نزدیکه چانسو کرد ولی سریع صورتش رو نزدیکه گرده همسرش کرد سفت گردنه همسرش را بوسید سریع ازش دور شد با نگاه های عصبی همسرش خنده ای کرد
ات : آخر پدر و پسری منو به کشتن میدین....
- ۹.۵k
- ۰۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط