پارت(2)🐈🌈🔮
پارت(2)🐈🌈🔮
...
بعد کلاس:/
درسامون خیلی زیاد بود اخر دبیرستان بودیم و باید تا اخر درسامونو میخوندیم تا نیوفتیم؛ شوگا خیلی رو درسام حساس بود و تا اخر تکالیفم و چک میکرد پس تا اخر کلاس به معلم گوش کردم تا یاد بگیرم درس رو(افرین بچه خوب)
با میا داشتیم از کلاس میرفتیم بیرون که دوباره فیلیکس اومد
میکا:ای بابا
فیلیکس:بیا بریم
میکا:من با تو جایی نمیام
فیلیکس:اوخیییییییییی
میکا از این حرفش عصبی شد و ی سیلی به صورتش زد:
دفه اخرت باشه با من اینطوری حرف میزنی
فیلیکس هم که خیلی عصبی شده بود گفت:
بهت نشون میشم
میکا:نشون بده ببینم میخوای چیکار کنی
میا:دستت بهش بخوره دیگه اروم نمیمونم
فیلیکس:پَه نگاه کن کی این حرف و میزنه
میا:ببین حواستو جمع کن بهتون لطف کردیم تا الان کاریتون نداشتیم
فیلیکس:اگه نخوام لطف کنین چی؟
میا خواست به فیلیکس حمله کنه ولی میکا نزاش:
ولش کن ارزششو نداره
میا:بزار حسابشو بزارم کف دستش تا از این غلطا نکنه
فیلیکس به تام که همیشه همراهش بود و مث ن چه باهاش رفتار میکرد علامت داد بره حساب میا رو برسه
میا هم که اینو دید سریع ی مشت زد به صورت تام که دماغش خونی شد
همه داشتن بهشون نگها میکردن؛ اولین بار بود قلدرای مدرسه از دخترا کتک میخوردن
میا:هع چیشد کم اوردی؟
تام:بی...
فیلیکس ولشون کن بیا بریم بعدا حسابشونو میرسیم *اونا رفتن*
میکا:واوووو دختر تو از این کارا بلد بودی چرا از اول رو نکردی؟؟
میا:ولش کن بیا بریم *رفتن ناهارشونو خوردن
...
بعد کلی کلاس خیلی خسته شده بودیم الان دیگه ساعت تقریبا ۹:۳۰ بود (مدرسه های کره ای تا شب هستن)
وسایلمونو جمع کردیم و رفتیم بیرون
میا:میکا بابام اومده دنبالم من رفتم
میکا:مراقب خودت باش
میا:توم همینطور
میا رفت و میکا منتظر شوگا بود تا بیاد جلو در مدرسه بود که ی صدایی از پشتش شنید:
بالاخره بهت رسیدم خانم کوچولو
..
...
بعد کلاس:/
درسامون خیلی زیاد بود اخر دبیرستان بودیم و باید تا اخر درسامونو میخوندیم تا نیوفتیم؛ شوگا خیلی رو درسام حساس بود و تا اخر تکالیفم و چک میکرد پس تا اخر کلاس به معلم گوش کردم تا یاد بگیرم درس رو(افرین بچه خوب)
با میا داشتیم از کلاس میرفتیم بیرون که دوباره فیلیکس اومد
میکا:ای بابا
فیلیکس:بیا بریم
میکا:من با تو جایی نمیام
فیلیکس:اوخیییییییییی
میکا از این حرفش عصبی شد و ی سیلی به صورتش زد:
دفه اخرت باشه با من اینطوری حرف میزنی
فیلیکس هم که خیلی عصبی شده بود گفت:
بهت نشون میشم
میکا:نشون بده ببینم میخوای چیکار کنی
میا:دستت بهش بخوره دیگه اروم نمیمونم
فیلیکس:پَه نگاه کن کی این حرف و میزنه
میا:ببین حواستو جمع کن بهتون لطف کردیم تا الان کاریتون نداشتیم
فیلیکس:اگه نخوام لطف کنین چی؟
میا خواست به فیلیکس حمله کنه ولی میکا نزاش:
ولش کن ارزششو نداره
میا:بزار حسابشو بزارم کف دستش تا از این غلطا نکنه
فیلیکس به تام که همیشه همراهش بود و مث ن چه باهاش رفتار میکرد علامت داد بره حساب میا رو برسه
میا هم که اینو دید سریع ی مشت زد به صورت تام که دماغش خونی شد
همه داشتن بهشون نگها میکردن؛ اولین بار بود قلدرای مدرسه از دخترا کتک میخوردن
میا:هع چیشد کم اوردی؟
تام:بی...
فیلیکس ولشون کن بیا بریم بعدا حسابشونو میرسیم *اونا رفتن*
میکا:واوووو دختر تو از این کارا بلد بودی چرا از اول رو نکردی؟؟
میا:ولش کن بیا بریم *رفتن ناهارشونو خوردن
...
بعد کلی کلاس خیلی خسته شده بودیم الان دیگه ساعت تقریبا ۹:۳۰ بود (مدرسه های کره ای تا شب هستن)
وسایلمونو جمع کردیم و رفتیم بیرون
میا:میکا بابام اومده دنبالم من رفتم
میکا:مراقب خودت باش
میا:توم همینطور
میا رفت و میکا منتظر شوگا بود تا بیاد جلو در مدرسه بود که ی صدایی از پشتش شنید:
بالاخره بهت رسیدم خانم کوچولو
..
۸۵.۵k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.