هانتر
#هانتر
#پارت۶
_ اینکه مینهو آدم خنگیه توش شکی نیست!ولی بهش بگو اینقد ادای آدم گنگارو در نیاره! فکر
باختنشو کرده؟
نانسی : وای نگو استرسم بیشتر میشه.
حاال استرس به جون خودش هم افتاده بود..اگر اون پسره عوضی باعثه غمگینیه نانسی میشد..قطعا
حسابش رو میرسید!
چندساعتی گذشته بود که تصمیم گرفت کمی اون میزرو زیر نظر بگیره..
مینهو که رنگ از چهره باخته بود با استرس ب اون پسر نگاه میکرد..
اون پسره بزدل چطور فکر کرده بین اینهمه گرگ قراره برنده باشه!
_ نانسی
نانسی: جانم
_ خسته شدم..اون دوست پسره احم-
حرفش کامل نشده بود که صدای دادو بیدادی بلند شد ..
نانسی با قیافئه به ترس نشسته به پشت سرش نگاه انداخت ..
اون مینهو بود که دیوانه وار فریاد میزد و به میز میکوبید..
جونگکوک ویو|
+تمام-
پوزخند حریصی زد و به پسر مقابلش خیره شد
مینهو : خفه شو ؛ ت..تو حیله زدی
همه اینارو با فریاد تو صورت جئون میگفت +پسر! سعی نکن بی عرضگی خودتو توجیح کنی!
حاال میمونه اون صدمیلیون..!
پوزخندش هرلحظه بیشتر میشد..هم معامله ی مفتی گیرش اومد و هم..صدملیون دالر هم پول
کمی نیس!
_چ..چه خبره!؟
نانسی : الرا وایسااا..
+ اوه..میس الرا؟دوست دخترشی!؟
_ گفتم چی شده؟
+ هیچی فقط ایشون باخته و باید پول منو بده!
نانسی : م..مینهو
+ اوه پس...اینکی دیگه دوست دخترته؟
مینهو زبرلب غرید "خفهشو"
+ خب حاال مهم نیست کیه این مستر هستید! یکهفته بهت وقت میدم پولمو بیاری..همینجا و همین
ساعت میبینمت! این دوخانم محترمم با خودت بیار
و پوزخند ترسناکی زد..
+ یادم باشه پارک رو بخاطر اینکه همچین جوجه هایی رو برای من بزرگ کرده سرزنش کنم
هفته بعد میبینمتون ..| فلش بک 2017|
+ پدر ؟
پج : بله؟
+ میشه امروز با یانگسو برم تا جایی؟ خودش ازم خواسته
پج : قراره به تصمیم من احترام بزاری دیگه؟
+ حتما همینطوره که ازتون اجازه گرفتم
پج : نه نباید بری! نمیخوام توهم قاطی کثافت کاریاش کنه!
+ چشم پدر..
اون پسره ساکت و مودب همیشه به خواسته های پدرش احترام میگذاشت.. قانون اولِ زندگیش
احترام به خواسته مادر و پدر عزیزش بود!
اما هر آدمی گه گداری از ته دلش خواستار چیزی هست و نمیتونه با زبانش اون رو بیان کنه!
جونگکوک هم دوست داشت گاهی شیطنت کنه..با بردارش به بیرون بره و...کلی کارهای دیگه!
اما به خودش قول داده بود حداقل اون برای پدرش پسری خوب باشه و موفق هم بود!
جئون جونگکوک فرزند جئون یانگسو شده بود سوگلی عمارت،عزیزدوردانه مادر و
همچنین..جانشین پدر!
قطعا طبیعیه..یک پدر اون هم در موقعیت جئون یانگسو باید برای خودش یک جانشنین بجا
میگذاشت..!
فقط اون خانواده و اهل عمارت از کارهای نامعقول پسره بزرگتر اون
#پارت۶
_ اینکه مینهو آدم خنگیه توش شکی نیست!ولی بهش بگو اینقد ادای آدم گنگارو در نیاره! فکر
باختنشو کرده؟
نانسی : وای نگو استرسم بیشتر میشه.
حاال استرس به جون خودش هم افتاده بود..اگر اون پسره عوضی باعثه غمگینیه نانسی میشد..قطعا
حسابش رو میرسید!
چندساعتی گذشته بود که تصمیم گرفت کمی اون میزرو زیر نظر بگیره..
مینهو که رنگ از چهره باخته بود با استرس ب اون پسر نگاه میکرد..
اون پسره بزدل چطور فکر کرده بین اینهمه گرگ قراره برنده باشه!
_ نانسی
نانسی: جانم
_ خسته شدم..اون دوست پسره احم-
حرفش کامل نشده بود که صدای دادو بیدادی بلند شد ..
نانسی با قیافئه به ترس نشسته به پشت سرش نگاه انداخت ..
اون مینهو بود که دیوانه وار فریاد میزد و به میز میکوبید..
جونگکوک ویو|
+تمام-
پوزخند حریصی زد و به پسر مقابلش خیره شد
مینهو : خفه شو ؛ ت..تو حیله زدی
همه اینارو با فریاد تو صورت جئون میگفت +پسر! سعی نکن بی عرضگی خودتو توجیح کنی!
حاال میمونه اون صدمیلیون..!
پوزخندش هرلحظه بیشتر میشد..هم معامله ی مفتی گیرش اومد و هم..صدملیون دالر هم پول
کمی نیس!
_چ..چه خبره!؟
نانسی : الرا وایسااا..
+ اوه..میس الرا؟دوست دخترشی!؟
_ گفتم چی شده؟
+ هیچی فقط ایشون باخته و باید پول منو بده!
نانسی : م..مینهو
+ اوه پس...اینکی دیگه دوست دخترته؟
مینهو زبرلب غرید "خفهشو"
+ خب حاال مهم نیست کیه این مستر هستید! یکهفته بهت وقت میدم پولمو بیاری..همینجا و همین
ساعت میبینمت! این دوخانم محترمم با خودت بیار
و پوزخند ترسناکی زد..
+ یادم باشه پارک رو بخاطر اینکه همچین جوجه هایی رو برای من بزرگ کرده سرزنش کنم
هفته بعد میبینمتون ..| فلش بک 2017|
+ پدر ؟
پج : بله؟
+ میشه امروز با یانگسو برم تا جایی؟ خودش ازم خواسته
پج : قراره به تصمیم من احترام بزاری دیگه؟
+ حتما همینطوره که ازتون اجازه گرفتم
پج : نه نباید بری! نمیخوام توهم قاطی کثافت کاریاش کنه!
+ چشم پدر..
اون پسره ساکت و مودب همیشه به خواسته های پدرش احترام میگذاشت.. قانون اولِ زندگیش
احترام به خواسته مادر و پدر عزیزش بود!
اما هر آدمی گه گداری از ته دلش خواستار چیزی هست و نمیتونه با زبانش اون رو بیان کنه!
جونگکوک هم دوست داشت گاهی شیطنت کنه..با بردارش به بیرون بره و...کلی کارهای دیگه!
اما به خودش قول داده بود حداقل اون برای پدرش پسری خوب باشه و موفق هم بود!
جئون جونگکوک فرزند جئون یانگسو شده بود سوگلی عمارت،عزیزدوردانه مادر و
همچنین..جانشین پدر!
قطعا طبیعیه..یک پدر اون هم در موقعیت جئون یانگسو باید برای خودش یک جانشنین بجا
میگذاشت..!
فقط اون خانواده و اهل عمارت از کارهای نامعقول پسره بزرگتر اون
- ۴.۶k
- ۱۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط