دشمن من»

دشمن من»
«پارت۳»
ـ
ـ
(فردا شد و بنگ و گروهش و کیم دن رفتن به پایگاه سوبین)
ـ
ـ
(همه باهم درگیر شدن، بنگ با بقیه درگیر شده بود و به کیم دن گفت که توهم باید بقیه ی اون گروهو بکشی و کیم دن هم مجبور بود.. توی اون درگیری کیم دن چشمش افتاد به سوبین و وقتی سوبینو دید فهمید که سوبین همبازی و دوست و هشق بچگیش بوده و اونها ۱۵ سال با هم بودن)
ـ
ـ
ـ
(بنگ به کیم دن گفت که به سوبین شلیک کنه اما اون دستاش لرزید و بیهوش شد،(سوبین از بچگی عاشق کیم دن بود و وقتی دید اون دست بنگه از خود بیخود شد)
ـ
ـ
ـ
سوبین: عوضی! دن رو ول کن! بنال ببینم چی میخوای!
ـ
ـ
ـ
بنگ: او، جدی؟ اینجوری که بهش اهمیت میدی یعنی دوسش داری نه!؟
ـ
ـ
ـ
سوبین: اونش یه تو ربطی نداره.. اره اره حالا خوبه؟
ـ
ـ
ـ
بنگ: واو بازی جذاب شد!
ـ
ـ
ـ
(همه رفتن به مقبر خودشون و کیم دن به هوش اومد، بنگ و جند نفر بالا سرش وایستادع بودن و محبورش کردن داستان خودشو سوبین رو تعریف کنه، بنک ازش پرسید:)
ـ
بنگ: اون احمق برات مهمه؟
ـ
کیم دن: اره برام مهمه! اون ۱۵سال با من بوده، حتی وقتی توی عوضی نبودی...
ـ
ـ
ـ
بنگ: سوبین دشمن منه، حالا که فکر میکنم یه راه انتقام دارم ازش؛
ـ
ـ
ـ
کیم دن: منظورت چیه؟
ـ
ـ
ـ
بنگ: اون راه تویی"
ـ
ـ
ـ
کیم دن: امکان ندارههههههه!
ـ
ـ
ـ
بنگ: هه چقد جذاب شد، با این کار میتونم دوتا دشمنا مو به فنا بدم(کیم دن و سوبین)
ـ
ـ
ـ
(کیم دن کریه میکنه و جیغ میزنه-)
ـ
ـ
ـ
(شب میشه و کیم دن به این فکر میکنه که بنگ میهواد جیکار کنه، اون بشدت ترسش نسبت به بنگ بیشتر شده بود، اونقدری که تا صبح نخوابید)
ـ
ـ
ـ
(فردا شد، بنگ همه رو جمع کرده بود، کیم دن هم اورده بود، گفت:)

ـ
بنگ: سلام دوستان من، من میخوام یه خبر هیجان انگیز رو بهتون بگم، قراره سوبین رو فشاری کنیم و نابودش کنیم(کیم دن میپره وسط حرفش)
ـ
ـ
کیم دن: چیی!؟ حق نداری اذیتش کنی!! تو گوه میخوری سوبین رو اذیت کنی!)
ـ
ـ

(بنگ به افرادش میکه دستای کیم دن رو بگیرن و میاد نزدیک کیم دن و با دستاش لب کیم دن رو لمس میکنه و میگه:)
ـ
ـ
ـ
بنگ: اتفاقا میتونم اینکارو کنم عشقم
ـ
ـ
ـ
(بقیه و کیم دن داد زدن چی؟ عشقم؟)
ـ
ـ
ـ
بنگ: بله دوستان،، کیم دن قراره با من ازدواج کنه، سوبین معشوق بچگی کین دنه، فکر کنم از این خبر، جفتتون عصبی بشین نه؟چون نمیتونین هیچکاری کنین!
ـ
ـ
ـ
کیم دن: نهه! من تورو نمیخوام! کی با دشمنش ازدواج میکنه!؟
ـ
ـ
ـ
بنگ: اختیارش دست تو نیست عزیزم:))
ـ
ـ
ـ
(امید وارم این پارتو دوست داشته باشیت برای اینکه پارت بعدو بذارم کلیی حمایت کنین ♡)
ـ
ـ
p4...