دشمن من
»دشمن من»
«پارت پنجم»
ـ
ـ
ـ
کیم دن صبح بلند میشه و میبینه همه جمع شدن، میره و میبینه که بنگ داره نقشه رو توضیح میده که برن به سوبین حمله کنن و کیم دن خیلی ناراحت بود و از اونجایی که نمیتونه جلوی بنگ رو بگیره تصمیم گرفت نه طرف بنگ باشه نه سوبین و هیچکاری نکنه)
ـ
ـ
ـ
بنگ و گروهش و کیم دن راه افتادن و سوبین چون میدونست که بنگ قراره بیاد کل گروهشو جمع کرده بود و تعدادشون زیاد شده بود
ـ
ـ
بنگ و گروهش دربرابر سوبین و گروهش ایستادن، همه درگیر شدن و گروه بنگ داشتن میباختن، بنگ که دید دارن میبازن سوبین رو صدا زد و کیم دن رو کشید سمت خودش، سوبین گفت: هی! و بعد بنگ به زور دوباره کیم دن رو جلوی سوبین بوسید و سوبین داشت حمله میکرد سمت بنگ که گفت چیکار میکنی اون زنمه! بعد سوبین گفت جی و همون موقع کیم دن دان زد و گریه کرد و گفت مجبورم کردن
ـ
ـ
ـ
سوبین نمیتونست رو پاهاش وایسه و چشاش سیاهی میدید و افتاد زمین و...
ـ
ـ
برای پارت بعدی حمایت کنید♡
ـ
p6...
«پارت پنجم»
ـ
ـ
ـ
کیم دن صبح بلند میشه و میبینه همه جمع شدن، میره و میبینه که بنگ داره نقشه رو توضیح میده که برن به سوبین حمله کنن و کیم دن خیلی ناراحت بود و از اونجایی که نمیتونه جلوی بنگ رو بگیره تصمیم گرفت نه طرف بنگ باشه نه سوبین و هیچکاری نکنه)
ـ
ـ
ـ
بنگ و گروهش و کیم دن راه افتادن و سوبین چون میدونست که بنگ قراره بیاد کل گروهشو جمع کرده بود و تعدادشون زیاد شده بود
ـ
ـ
بنگ و گروهش دربرابر سوبین و گروهش ایستادن، همه درگیر شدن و گروه بنگ داشتن میباختن، بنگ که دید دارن میبازن سوبین رو صدا زد و کیم دن رو کشید سمت خودش، سوبین گفت: هی! و بعد بنگ به زور دوباره کیم دن رو جلوی سوبین بوسید و سوبین داشت حمله میکرد سمت بنگ که گفت چیکار میکنی اون زنمه! بعد سوبین گفت جی و همون موقع کیم دن دان زد و گریه کرد و گفت مجبورم کردن
ـ
ـ
ـ
سوبین نمیتونست رو پاهاش وایسه و چشاش سیاهی میدید و افتاد زمین و...
ـ
ـ
برای پارت بعدی حمایت کنید♡
ـ
p6...
- ۹۸۰
- ۱۱ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط