chand Party
chand Party:
یونگی: بورام هی هی دختر چت شده ؟(نگران)
یونگی: آجوما لطفاً به دکتر زنگ بزن بیاد
اجوما: خاک به سرم دوباره بیهوش شد؟
یونگی: فقط زنگ بزن بیاد
اجوما: باشه باشه الان میگم بیاد(هول)
ادمین: یونگی تن دخترکش رو به بغل گرفت و نگران و سریع بردش سمت اتاق و تن سرده دخترک رو روی تخت گرم گذاشت
یونگی: فکر نمیکردم اینجوری بشه اما حرف اجوما برام عجیب بود (دوباره بیهوش شد؟) یعنی چی مگه میشه؟ الان فقط حال بورام برام مهمه نمیخوام چیزیش بشه
د،ک: جناب مین
یونگی: اقای کیم
د،ک: باز هم بیهوش شدن؟
یونگی: منظورتون چیه مگه بورام چند بار بیهوش شده(نگران)
د،ک: لطفاً بیرون منتظر بمونید بهتون. میگم
ادمین: پسرک بدون گفتن حرفه اضافی از اتاق رفت بیرون براش سوال بود که چرا باید هم اجوما و هم اقای کیم بگن (باز هم بیهوش شد؟) اون قدر تو افکارش غرق شده بود که متوجه بیرون اومدن دکتر از اتاق نشد
یونگی: بورام هی هی دختر چت شده ؟(نگران)
یونگی: آجوما لطفاً به دکتر زنگ بزن بیاد
اجوما: خاک به سرم دوباره بیهوش شد؟
یونگی: فقط زنگ بزن بیاد
اجوما: باشه باشه الان میگم بیاد(هول)
ادمین: یونگی تن دخترکش رو به بغل گرفت و نگران و سریع بردش سمت اتاق و تن سرده دخترک رو روی تخت گرم گذاشت
یونگی: فکر نمیکردم اینجوری بشه اما حرف اجوما برام عجیب بود (دوباره بیهوش شد؟) یعنی چی مگه میشه؟ الان فقط حال بورام برام مهمه نمیخوام چیزیش بشه
د،ک: جناب مین
یونگی: اقای کیم
د،ک: باز هم بیهوش شدن؟
یونگی: منظورتون چیه مگه بورام چند بار بیهوش شده(نگران)
د،ک: لطفاً بیرون منتظر بمونید بهتون. میگم
ادمین: پسرک بدون گفتن حرفه اضافی از اتاق رفت بیرون براش سوال بود که چرا باید هم اجوما و هم اقای کیم بگن (باز هم بیهوش شد؟) اون قدر تو افکارش غرق شده بود که متوجه بیرون اومدن دکتر از اتاق نشد
- ۳.۰k
- ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط