پارت

پارت ۴۰
پرش به فردا
ات ویو
دیشب نخوابیدم شب تا صبح گریه کردم وقتی چشمام رو میزاشتم روی هم جونگکوک میومد جلو چشمم حالم از این زندگی بهم ميخورد نگاه ساعت کردم ساعت ⁷بود یه پیام برای گوشیم اومده بود از طرف بانی کوچولو
ساعت ۹دادگاه ..........باش
لبخند غمگینی زدم و بلند شدم رفتم سمت دستشویی از توی آینه به خودم نگاه کردم زیر چشمام سیاه شده بود یه آب به صورتم زدم و رفتم حمام
۱۰مین بعد
از حمام در اومدم و رفتم آماده بشم یه آرایش لایت کردم و کتشلوار سیاهی که هانجون بهم داده بود رو پوشیدم
...........
کوک ویو
ساعت ۷ به ات یه پیامی دادم که ساعت ۹دادگاه باشه دیشب سرم درد میکرد و نتونستم اون فلش رو ببینم که چی داخلشه رفتم پشت میزم و لپ تاپم رو باز کردم و فلش رو زدم توی فلش یه فایل بود فایل رو باز کردم توش یه فیلم بود فیلم رو پلی کردم یه دختر بود که قیافش معلوم نبود پیش یه پسر بود دختره داشت می‌گفت که
دختره: من مال و اموال جونگکوک رو میکشم بالا اون بدبخت عاشقم شده
دختره صداش شبیه ات نبود و موهاش از ات کوتاه تر
پرش به دادگاه
____________________________
بچه ها وقت خالی پیدا کردم یه پارت گذاشتم
شرطا رو نرسوندید ولی چون مهربونم گذاشتم😂
۹۰۰تایی شدیم میزارم
دیدگاه ها (۶۸)

پارت۴۲پرش به دادگاهجونگکوک تو دادگاه نشسته و کنارش وکیلش سر ...

پارت۴۳پرش به بیرون دادگاهکوک:ات ات:بلهکوک:حداقل میزاشتی طلاق...

پارت ۳۹ات:جونگکوک بدون اخرش پشیمون میشی کوک:هری ات ویو با هم...

پارت ۳۸کوک دستم رو کشید و به سمت ماشین بردم ات:داری چیکار می...

پارت ۱

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟒عشق مافیاویو بورام ساعت 8:30 از تخت اومدم بیرون یه دوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط