🍁Part 18🍁
🍁Part_18🍁
🦇❤️آغوش گرم تو❤️🦉
🦇ارسلان🦇
من بیشتر دلم تنگ شدع بود❤️
دیانا:من بیشتر🥺
ارسلان:نع من بیشتر🥺🥺
دیانا:من بیشتر دیگع🥺
ارسلان:دیانا گفتم من بیشتر یعنی من بیشتر دیگع
دیانا:چشم🥺(با لحن بچگونه😬😂)
ارسلان:دیانا بزا برین بام کارت دارم...منو اذیت میکنی رژ هلویی هم میزنی و اونجوری منو صدا میکنی من بعت گفتم یع بلایی سرت میارم😌
دیانا: دوشت دالم❤️🥺(با لحن بچگونه)
ارسلان:دیاناااا
دیانا:دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دوشت دال..
ارسلان:یع دفعه گازو گرفتم دیانا چسبید ب صندلی ماشین
دیانا: ارسلان باشع باشع آروم برو😖
ارسلان:اینقد گاز دادم ک اصن نفهمیدم چجوری رسیدیم🙄
بعد ک رسیدیم رفتم در سمت دیانارو باز کردم و گفتم بیا کولت کنم
دیانا:ارسلان خعلی بدی ترسیدم چرا اینجوری میکنی🥺
ارسلان:ببخشید حالا بیا بریم بالا و یع جای خلوت
بشینیم
دیانا:خودم پا دارم میتونم بیام
ارسلان:بدون توجه ب حرف دیانا بغلش کردم و در ماشینو قفل کردمو رفتیم دیانا هعی تکون میخورد و میگفت بزارم پایین ولی من همینجوری میرفتم بالا
همینجوری رفتیم بالا و بالاخره رسیدیم
رفتیم سر یع سنگ نشستیم
دیانا ب من پشت کردع بود و از من یکم فاصله داشت
ارسلان:دیانام با من قهری🥺
دیانا:نباشم🥺🥺
ارسلان:خب من بهت گفتم یع کاری دستت میدم ولی کارم ک این نبود...رفتم نزدیک تر شدم بهش و لبم و گذاشتم رو لبش و میخوردم و دیانا
لباش آروم بود یع دفه لباشو محکم گرفتم و اونم بعدش همراهیم کرد اینقد لب همو خوردیم دیانا خسته شدو ول کرد و منم ول کردم
دیانا:از دلم در آوردی...بعد رفتم سمت لبشو بوسه زدم رو لباش
ارسلان:خیلی خوشمزس دیگع رژ هلویی نزن وگرنه مجبورم تا نیم ساعت همینجوری لبای خوشمزتو بخورم😋😂
دیانا:😂 پس از این ب بعد همیشه رژ هلویی میزنم❤️😂
ارسلان:پس دفعه بعد زمان میگیرم تا رکورد بزنیم😂
🦉دیانا🦉
داشتیم میخندیدیم ک متوجه لب ارسلان شدم دستمو بردم سمت لبش و رژ رو داشتم پاک
میکردم
ارسلان:دیانا داشت رژ دور لبامو پاک میکرد..یع نفس عمیق صدا دار کشیدم و رو انگشتش بوسه زدم و بعد دست دیانا رو پس زدم و کشیدمش تو بغل خودم
دیانا:ارسلاوون
ارسلان:جانممم باز اینجوری گفتی
دیانا:عاشقتم❤️🙂
ارسلان:من بیشتر اگرم میخوای اون بحثو دوبارع باز کنی باید بگم مواظب عواقبشم باش😂❤️😘
❤️❤️❤️
لایک و کامنت فراموش نشع 😉
🦇❤️آغوش گرم تو❤️🦉
🦇ارسلان🦇
من بیشتر دلم تنگ شدع بود❤️
دیانا:من بیشتر🥺
ارسلان:نع من بیشتر🥺🥺
دیانا:من بیشتر دیگع🥺
ارسلان:دیانا گفتم من بیشتر یعنی من بیشتر دیگع
دیانا:چشم🥺(با لحن بچگونه😬😂)
ارسلان:دیانا بزا برین بام کارت دارم...منو اذیت میکنی رژ هلویی هم میزنی و اونجوری منو صدا میکنی من بعت گفتم یع بلایی سرت میارم😌
دیانا: دوشت دالم❤️🥺(با لحن بچگونه)
ارسلان:دیاناااا
دیانا:دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دالم دوشت دوشت دال..
ارسلان:یع دفعه گازو گرفتم دیانا چسبید ب صندلی ماشین
دیانا: ارسلان باشع باشع آروم برو😖
ارسلان:اینقد گاز دادم ک اصن نفهمیدم چجوری رسیدیم🙄
بعد ک رسیدیم رفتم در سمت دیانارو باز کردم و گفتم بیا کولت کنم
دیانا:ارسلان خعلی بدی ترسیدم چرا اینجوری میکنی🥺
ارسلان:ببخشید حالا بیا بریم بالا و یع جای خلوت
بشینیم
دیانا:خودم پا دارم میتونم بیام
ارسلان:بدون توجه ب حرف دیانا بغلش کردم و در ماشینو قفل کردمو رفتیم دیانا هعی تکون میخورد و میگفت بزارم پایین ولی من همینجوری میرفتم بالا
همینجوری رفتیم بالا و بالاخره رسیدیم
رفتیم سر یع سنگ نشستیم
دیانا ب من پشت کردع بود و از من یکم فاصله داشت
ارسلان:دیانام با من قهری🥺
دیانا:نباشم🥺🥺
ارسلان:خب من بهت گفتم یع کاری دستت میدم ولی کارم ک این نبود...رفتم نزدیک تر شدم بهش و لبم و گذاشتم رو لبش و میخوردم و دیانا
لباش آروم بود یع دفه لباشو محکم گرفتم و اونم بعدش همراهیم کرد اینقد لب همو خوردیم دیانا خسته شدو ول کرد و منم ول کردم
دیانا:از دلم در آوردی...بعد رفتم سمت لبشو بوسه زدم رو لباش
ارسلان:خیلی خوشمزس دیگع رژ هلویی نزن وگرنه مجبورم تا نیم ساعت همینجوری لبای خوشمزتو بخورم😋😂
دیانا:😂 پس از این ب بعد همیشه رژ هلویی میزنم❤️😂
ارسلان:پس دفعه بعد زمان میگیرم تا رکورد بزنیم😂
🦉دیانا🦉
داشتیم میخندیدیم ک متوجه لب ارسلان شدم دستمو بردم سمت لبش و رژ رو داشتم پاک
میکردم
ارسلان:دیانا داشت رژ دور لبامو پاک میکرد..یع نفس عمیق صدا دار کشیدم و رو انگشتش بوسه زدم و بعد دست دیانا رو پس زدم و کشیدمش تو بغل خودم
دیانا:ارسلاوون
ارسلان:جانممم باز اینجوری گفتی
دیانا:عاشقتم❤️🙂
ارسلان:من بیشتر اگرم میخوای اون بحثو دوبارع باز کنی باید بگم مواظب عواقبشم باش😂❤️😘
❤️❤️❤️
لایک و کامنت فراموش نشع 😉
۶.۴k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.