part20
#part20
#part21
چشمی دوختم به ارسلان
پیش امیر نشسته بود
#delsa
خوب مامانی تعریف کن
#abtin
ارتمیس رو نشوندم بغلم
موهاشو ناز می کردم
که گریه کرد
مامانش شیشه شیرشو داد
چون موقعینش نبود
شیر بده جلوی جمع زشت بود
شیشه شیرشو داد دستش
منم یه بالش گذاشتم
زیر سرش دراز کشید زمین
شیشه شیرشو با دوتا دستش
گرفته بود می خورد
#diyana
خوب من اون موقع واقعا بچه بودم
که سر هر چیزی قهر می کردم
من با خاله ..... خیلی صمیمی بودم زیاد
#delsa
خوب چیشد همه چی بهم خورد
#diyana
... رفت با یکی دیگه
و منم از این کارش
خیلی دلخور شدم
و باعث شد یه کینه ای ازش
توی دلم بمونه ولی الان واقعا
خوشحالم که آشتی کردیم
چون مثل خواهر نداشتمه
#arsalan
داداش خوشحالی دختر داری
#...
داداش این چه سوالیه
مگه میشه دختر به این نازی
داشته باشی دوسش نداشته باشی
خیلی زیاد خوشحالم
اخه یه دلبری هایی میکنه
فقط بیا و ببین
داداش تو که دوتاشو داری
دیگه مشکلت چیه
#arsalan
اره ماشاالله شیرینه خیلی
مشکلی ندارم منم دوتاشو دارم
ولی خوب روی دلسا خیلی حساسم
بیشتر از آبتین دوسش دارم
#...
هیچ فرقی نداره
دوتاشونم شیرینن بزرگ کردنشون سخته
#diyana
... بخدا راست میگی
منم میگم هیچ فرقی نداره
من دوتاشم دارم
دوتاشونم سخته بزرگ کردنش
#...
اره بخدا راست میگی
دیدم ارتمیس خوابش برده
دلسا خاله شیشه شیر
ارتمیس رو بهم میدی
#delsa
شیشه شیر دلسا رو دادم خاله
خوابیده بود
#diyana
بغلش کن بذار روی مبل
کمرش درد می گیره دلسا
آفرین دخترم
#delsa
چشم مامان آروم بغلش کردم
گذاشتم روی مبل روش پتو کشیدم
رفتم نشستم پیش آبتین
#abtin
حالت بهتره دلسا
اگه چیزی می خوای بگو بگیرم
واست یا اگه نیاز داری به بغل
بگو
#delsa
ذوقق خدایا مرسی که
داداش به این خوبی دارمممم
#abtin
جوجو چی میگی زیر لبی
#delsa
به من نگو جوجو من بزرگمممم
#abtin
میگم محکم بغلش کردم
فشارش دادم جیغ زد
#diyana
چه خبرتونههه ارتمیس خوابه ها
#abtin
ببخشید مامان
رفتم توی گوشی داشتم
پیچ یکی از دوستامو دید می زدم
دلسا سرشو آورد سمت گوشی
#delsa
اسم دوستت چیههه
#abtin
چطور
#delsa
بگوو
#abtin
نمیگممم
#delsa
عررررر ننه قشنگ
#abtin
چی گفتی گوشی رو خاموش کردم
#نیم ساعت بعد ⏰
#delsa
ارتمیس کوچولو بیدار شد
گریه کرد
#...
جانم مامان چی شده دختر من
بغلش کردم فهمیدم دستشویی کرده
عشقم میری پوشک رو از ماشین بیاری
یادم رفته
که ارتمیس گفت بابا توتولات
#amir
وایییی ... داره حرف می زنه
چشم از ماشین می یارم
رفتم از ویلا بیرون صندوق رو زدم
پوشک رو آوردم بیرون
از داشبورد ماشین که ۱۰ تا
آبنبات بود واسه این بود
توی ماشین گریه نکنه
۱ جوجه برداشتم یه دونه خرگوشی
۱خرسی
رفتم داخل ویلا دادم به ...
پوشک رو عوضش کرد
سرحال شده بود اومد پیش من
تاتی تاتی ابنبات ها رو گرفت
گفت جوجو ناژی
#delsa
وایییییی چقدر شیرین
حرف می زنه
#...
تاتی تاتی اومد پیشم
جون دلم مامان چی میخوای
راهشو کج کرد رفت پیش دلسا
نشست یکی از آبنبات هاشو
داد به دلسا یکی هم داد به آبتین
#delsa
مرسی عشقم مال خودتن اینا
#abtin
مرسی خوشگل خانم
گرفتمش بغلم گونشو بوس کردم
#diyana
واییی چقدر مهربونه
دلسا هم بچه بود اینجوری بود
#delsa
ارتمیس کوچولو آبنباتشو
لیس میزد
می خندید
آهنگ رو پلی کردم
وصل کردم به باند
اونم دست می زد
حمایت شه
✨❤️🩹
#part21
چشمی دوختم به ارسلان
پیش امیر نشسته بود
#delsa
خوب مامانی تعریف کن
#abtin
ارتمیس رو نشوندم بغلم
موهاشو ناز می کردم
که گریه کرد
مامانش شیشه شیرشو داد
چون موقعینش نبود
شیر بده جلوی جمع زشت بود
شیشه شیرشو داد دستش
منم یه بالش گذاشتم
زیر سرش دراز کشید زمین
شیشه شیرشو با دوتا دستش
گرفته بود می خورد
#diyana
خوب من اون موقع واقعا بچه بودم
که سر هر چیزی قهر می کردم
من با خاله ..... خیلی صمیمی بودم زیاد
#delsa
خوب چیشد همه چی بهم خورد
#diyana
... رفت با یکی دیگه
و منم از این کارش
خیلی دلخور شدم
و باعث شد یه کینه ای ازش
توی دلم بمونه ولی الان واقعا
خوشحالم که آشتی کردیم
چون مثل خواهر نداشتمه
#arsalan
داداش خوشحالی دختر داری
#...
داداش این چه سوالیه
مگه میشه دختر به این نازی
داشته باشی دوسش نداشته باشی
خیلی زیاد خوشحالم
اخه یه دلبری هایی میکنه
فقط بیا و ببین
داداش تو که دوتاشو داری
دیگه مشکلت چیه
#arsalan
اره ماشاالله شیرینه خیلی
مشکلی ندارم منم دوتاشو دارم
ولی خوب روی دلسا خیلی حساسم
بیشتر از آبتین دوسش دارم
#...
هیچ فرقی نداره
دوتاشونم شیرینن بزرگ کردنشون سخته
#diyana
... بخدا راست میگی
منم میگم هیچ فرقی نداره
من دوتاشم دارم
دوتاشونم سخته بزرگ کردنش
#...
اره بخدا راست میگی
دیدم ارتمیس خوابش برده
دلسا خاله شیشه شیر
ارتمیس رو بهم میدی
#delsa
شیشه شیر دلسا رو دادم خاله
خوابیده بود
#diyana
بغلش کن بذار روی مبل
کمرش درد می گیره دلسا
آفرین دخترم
#delsa
چشم مامان آروم بغلش کردم
گذاشتم روی مبل روش پتو کشیدم
رفتم نشستم پیش آبتین
#abtin
حالت بهتره دلسا
اگه چیزی می خوای بگو بگیرم
واست یا اگه نیاز داری به بغل
بگو
#delsa
ذوقق خدایا مرسی که
داداش به این خوبی دارمممم
#abtin
جوجو چی میگی زیر لبی
#delsa
به من نگو جوجو من بزرگمممم
#abtin
میگم محکم بغلش کردم
فشارش دادم جیغ زد
#diyana
چه خبرتونههه ارتمیس خوابه ها
#abtin
ببخشید مامان
رفتم توی گوشی داشتم
پیچ یکی از دوستامو دید می زدم
دلسا سرشو آورد سمت گوشی
#delsa
اسم دوستت چیههه
#abtin
چطور
#delsa
بگوو
#abtin
نمیگممم
#delsa
عررررر ننه قشنگ
#abtin
چی گفتی گوشی رو خاموش کردم
#نیم ساعت بعد ⏰
#delsa
ارتمیس کوچولو بیدار شد
گریه کرد
#...
جانم مامان چی شده دختر من
بغلش کردم فهمیدم دستشویی کرده
عشقم میری پوشک رو از ماشین بیاری
یادم رفته
که ارتمیس گفت بابا توتولات
#amir
وایییی ... داره حرف می زنه
چشم از ماشین می یارم
رفتم از ویلا بیرون صندوق رو زدم
پوشک رو آوردم بیرون
از داشبورد ماشین که ۱۰ تا
آبنبات بود واسه این بود
توی ماشین گریه نکنه
۱ جوجه برداشتم یه دونه خرگوشی
۱خرسی
رفتم داخل ویلا دادم به ...
پوشک رو عوضش کرد
سرحال شده بود اومد پیش من
تاتی تاتی ابنبات ها رو گرفت
گفت جوجو ناژی
#delsa
وایییییی چقدر شیرین
حرف می زنه
#...
تاتی تاتی اومد پیشم
جون دلم مامان چی میخوای
راهشو کج کرد رفت پیش دلسا
نشست یکی از آبنبات هاشو
داد به دلسا یکی هم داد به آبتین
#delsa
مرسی عشقم مال خودتن اینا
#abtin
مرسی خوشگل خانم
گرفتمش بغلم گونشو بوس کردم
#diyana
واییی چقدر مهربونه
دلسا هم بچه بود اینجوری بود
#delsa
ارتمیس کوچولو آبنباتشو
لیس میزد
می خندید
آهنگ رو پلی کردم
وصل کردم به باند
اونم دست می زد
حمایت شه
✨❤️🩹
۶.۵k
۱۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.