پارت

پارت۳
وقتی پدرخواندته
درخواستی
بینا اول یکم رفت داخل گوشی و بعد از اتاق اومد بیرون و به حیاط رفت داشت قدم میزد که صدای گریه شنید سریع به سمت صدا رفت که دید بورام خورده زمین و حسابی کثیف شده و از طرفی هم سگ داره بهش پارس میکنه سریع به طرف بورام رفت و بغلش کرد و وقتی بغلش کرد حس عجیبی بهش دست داد
بینا:اروم باش عزیزم چیزی نیست من اینجام
بورام:خاله جون من میترسم (گریه)
بینا:نه قربونت برم چیزی برای ترس وجود نداره بزا ببینم چقدر زخمی شدی
بورام و از خودش جدا کرد و دید زانوش زخم شده و مچ پاش و نمیتونه تکون بده
بینا:عزیزم مچ پات و تکون بده
بورام:نمیتونم خیلی درد داره
بینا یکم دست زد به مچ پای بورام که بورام جیغی کشید
بینا:خوب میشه چیزی نیست بیا بغلم بریم داخل سرما میخوری
و بورام و بغل کرد و بردش داخل و اول زخم پاشو ضدعفونی کرد و بعدم بردش حمام و خشکش کرد و پاشو با باند بست ولی بورام مچ پاش خیلی و درد میکرد که تصمیم گرفت ببرش دکتر لباسای بورام و عوض کرد و لباسای گرمی براش پوشید و خودش هم لباساش و عوض کرد بورام و بغل کرد و رفت پایین
بینا:اجوما من بورام و میبرم دکتر
اجوما:دخترم مراقب باش
بینا:چشم
و بعدبا یکی از بادیگارد ها به سمت بیمارستان رفتن و وقتی رسیدن و از پای بورام عکس گرفتن ودکتر به بورام سرم زد و گفت
دکتر: مچ پاش ترک برداشته باید گچ بگیریم
بینا:سریعتر هرکاری لازمه انجام بدید
و دکترا پای بورام و گچ گرفتن و بعد از تموم شدن سرم بورام خوابش برده بود و بینا بغلش کرد و به سمت خونه راه افتادن وقتی رسیدن با قیافه عصبی نامجون مواجه شدن
.................
دیدگاه ها (۰)

پارت۴وقتی پدرخواندته درخواستینامجون:کدوم گوری بودی بورام چشه...

پارت۵وقتی پدرخواندته درخواستیویو بیناوقتی سرم گیج رفت چیزی ن...

پارت۲وقتی پدرخواندته درخواستیکه بعد از دقایقی نامجون و بقیه ...

پارت ۱وقتی پدرخواندته درخواستی ویو نامجونبه یه دختر برای طعم...

black flower(p,247)

اینم پارت پانزده

پارت ۷ویو کوک:فلش بک به ۲ ماه پیش چند وقت پیش یکی از نگهبانا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط