خاطرات یک آرمی فصل ۴ پارت ۲
خاطرات یک آرمی فصل ۴ پارت ۲
ته: نه نمیگیم بهشون وانیارو پس بدید! مثه مرد برمیگردیم سئول! میریم دره خوابگاهشون، سینه سپهر! کاملاً ریلکس میگیم آرمیگرل مارو پس بدید..
کوک: تهیونگ غیر از وانیا آرمی های دیگه ای هم هستن که بی صبرانه منتظره اجرای مان! وانیا نه اولین آرمیه نه آخریش! میخوای به ارتش بنفش ما خیانت کنی؟!
ته: اما برای ما یک آرمیه خاصه..
کوک: همه ی آرمیا خاصن!
ته: من وانیا رو با ۶ تا پسر که نمیدونم از کجای این ماجرا در اومدن تنها ول نمیذارم!
کوک: تهیونگ وانیا خواهرته؟
ته: نه!
کوک: همسرته؟
ته: عجب..
کوک: جواب منو بده.. آیا وانیا دوست دخترته!؟
ته: اهههه این بحث های بی مورد چیه الان داری با من میکنی!؟
کوک: نه آخه احساس میکنم تو زیادی محوه قضیه شدی!!
ته: کدوم قضیه؟
کوک: هیییی.. ببین! میخوام کاملاً باهات روراست باشم.. وانیا یک ساله همخونه ی ماست معلومه بهش وابسته میشیم منم اوایل مثله تو بودمو فکر میکردم بدون اون اصلا ثانیه ها نمیگذره! ولی ببین.. داره میگذره! وانیا یک آرمی خاص نیست!! اصلا آرمیه خاص تو دنیا وجود نداره همشون به یه اندازه برای ما با ارزشن! همشون.. ولی اگه آرمی بودن برای تو یک بهونه برای سرپوش گذاشتن روی احساسات قلبت باشه پس اون مسئلهش جداس..
ته: نه بابا کدوم احساسات قلبی!؟ وانیا فقط یک فن و یک دوسته..
کوک: خب پس اگه واقعا وانی برای تو یک فن معمولی باشه بشین و انقدر هم برای خودت دودوتا چهارتا نکن.. هم اعصاب خودشه داره خورد میکنه هممارو! اه..
سئول - خیابان گانگنام - خوابگاه آسترو
ایونوو: خب بچه ها پرنسسمون رو آوردم!
۵ تا پسر غیر از اون تو این خونه بودن و با لبخندشون بهم خوش آمد میگفتن..
خب چیه؟؟ من همون اون وو رو از سریالهایی که بازی کرده بزور میشناسم اونوقت اینارو از کجا بشناسم بنظرتون!؟ از یه دردسر بیرون میای میری تویه یک دردسر دیگع! من نخوام آیدل و بازیگر تو زندگیم نبینم باید کی رو ببینم؟؟ هااا خداجان شما بگو!! کیو ببینم؟!
جینجین: بچه ها گمونم باید خودمونو معرفی کنیم تا لیدیِ اون وو از سردرگمی دربیاد!
همشون بلند زدن زیره خنده!
بخدا اگه اولین آشناییمون نبود یه 《مرض 》آبدار نثارشون میکردم! حالا صبر کنید.. یه عذابی بدم بهتون خودتون به گوه خوردن بیوفتن! هه.. حالا صبر کنید! شما وانیا رو نمیشناسید.
یک پسر با لباس زرد و لب خندون اومد سمتم
ام جی: خب پس وانیا خانوم ایشونه!! من ام جی ام.. خوشبختم!
جینجین: هپی ویروس بیوگرافی کامل بده بهش (*میخنده*)
اون پسره که تازه فهمیدم اسمش ام جیعه.. دوباره روشو برگردوند و نگام کرد.
ام جی: من تو گروه ووکالیست اصلی ام!
مونبین: و خیلی هم وراج و عجیب!
.....
.
.
.
ته: نه نمیگیم بهشون وانیارو پس بدید! مثه مرد برمیگردیم سئول! میریم دره خوابگاهشون، سینه سپهر! کاملاً ریلکس میگیم آرمیگرل مارو پس بدید..
کوک: تهیونگ غیر از وانیا آرمی های دیگه ای هم هستن که بی صبرانه منتظره اجرای مان! وانیا نه اولین آرمیه نه آخریش! میخوای به ارتش بنفش ما خیانت کنی؟!
ته: اما برای ما یک آرمیه خاصه..
کوک: همه ی آرمیا خاصن!
ته: من وانیا رو با ۶ تا پسر که نمیدونم از کجای این ماجرا در اومدن تنها ول نمیذارم!
کوک: تهیونگ وانیا خواهرته؟
ته: نه!
کوک: همسرته؟
ته: عجب..
کوک: جواب منو بده.. آیا وانیا دوست دخترته!؟
ته: اهههه این بحث های بی مورد چیه الان داری با من میکنی!؟
کوک: نه آخه احساس میکنم تو زیادی محوه قضیه شدی!!
ته: کدوم قضیه؟
کوک: هیییی.. ببین! میخوام کاملاً باهات روراست باشم.. وانیا یک ساله همخونه ی ماست معلومه بهش وابسته میشیم منم اوایل مثله تو بودمو فکر میکردم بدون اون اصلا ثانیه ها نمیگذره! ولی ببین.. داره میگذره! وانیا یک آرمی خاص نیست!! اصلا آرمیه خاص تو دنیا وجود نداره همشون به یه اندازه برای ما با ارزشن! همشون.. ولی اگه آرمی بودن برای تو یک بهونه برای سرپوش گذاشتن روی احساسات قلبت باشه پس اون مسئلهش جداس..
ته: نه بابا کدوم احساسات قلبی!؟ وانیا فقط یک فن و یک دوسته..
کوک: خب پس اگه واقعا وانی برای تو یک فن معمولی باشه بشین و انقدر هم برای خودت دودوتا چهارتا نکن.. هم اعصاب خودشه داره خورد میکنه هممارو! اه..
سئول - خیابان گانگنام - خوابگاه آسترو
ایونوو: خب بچه ها پرنسسمون رو آوردم!
۵ تا پسر غیر از اون تو این خونه بودن و با لبخندشون بهم خوش آمد میگفتن..
خب چیه؟؟ من همون اون وو رو از سریالهایی که بازی کرده بزور میشناسم اونوقت اینارو از کجا بشناسم بنظرتون!؟ از یه دردسر بیرون میای میری تویه یک دردسر دیگع! من نخوام آیدل و بازیگر تو زندگیم نبینم باید کی رو ببینم؟؟ هااا خداجان شما بگو!! کیو ببینم؟!
جینجین: بچه ها گمونم باید خودمونو معرفی کنیم تا لیدیِ اون وو از سردرگمی دربیاد!
همشون بلند زدن زیره خنده!
بخدا اگه اولین آشناییمون نبود یه 《مرض 》آبدار نثارشون میکردم! حالا صبر کنید.. یه عذابی بدم بهتون خودتون به گوه خوردن بیوفتن! هه.. حالا صبر کنید! شما وانیا رو نمیشناسید.
یک پسر با لباس زرد و لب خندون اومد سمتم
ام جی: خب پس وانیا خانوم ایشونه!! من ام جی ام.. خوشبختم!
جینجین: هپی ویروس بیوگرافی کامل بده بهش (*میخنده*)
اون پسره که تازه فهمیدم اسمش ام جیعه.. دوباره روشو برگردوند و نگام کرد.
ام جی: من تو گروه ووکالیست اصلی ام!
مونبین: و خیلی هم وراج و عجیب!
.....
.
.
.
۶.۶k
۱۶ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.