رمان عشق مجازی
#رمان_عشق_مجازی
#پارت_16
اه درسا میگم نه یعنی ولم کن باو.
پامو رو گاز فشار دادم اصا اعصابم نزاشتن امروز اون از علی اینم از درسا اه بعد ده دقیقه رسیدم جلو دانشگاش از ماشین پیاده شد
خدافظ.
تنها نرو خونه میام دنبالت مواظب خودت باش فعلا
دستی براش تکون دادم گازشو گرفتم
صدای اهنگو زیاد کردم
از زبان احسان
هرچقد خواهش کردم ب حرفام گوش نکرد بدجور داغونم اخه بی معرفت چرا نمیزاره براش توضیح بدم وقتی رفتم تعمیرگاه ماشینمو بیارم دیدمش اومده بود دنبال ماشین دوستش خیلی سعی کردم باهاش حرف بزنم حتی تعقیبش کردم ولی از دستم در رف حالا ک فهمیدم تهرانه ادرسشو زیر سنگم باشه پیدا میکنم هرجور ک شده ب خیلیا سپردم برام پیداش کنن اون تمومه دنیامه عین سگ پشیمون شدم سه سال پیش وقتی اون حرفارو بهش زدم الهام بهم دروغ گفته بود فقط بخاطره دخترخالم ازشون متنفر شدم ولی دیر فهمیده بودم ک اون دروغ گلته السا رفته بود الهام بهمگفت السا با پسرهمسایه شون وقتی ک با من بوده با اونم رل زده بهم گفت حتی باهم قول قرار ازدواج گذاشتن من یادم رفته بود ک عشقم برای من بود ن کس دیگه ای همه چیو یادم رفته بود انروز هه فرداش فهمیدم از حرفاشون ولی دیگه السایی نبود ک براش توضیح بدم تمومه فارسو زیرپا گذاشتم نبود ک نبود حتی ب ذهنمم نمیرسید اون اومده باشه تهران همون سه سال پیش اومدیم کرج وقتی ک رفیق فاب السا به هممون گفت اون از ایران رفته هنوز نفهمیدم چرا بهمون دروغ گفت چرا نذاشت بیشتر دنبالش بگردیم از خریت خودم خجالت میکشم چرا ب حرف دوستش گوش کردم شاید خودم دنباله رفتن السا بودم ک تلاش نکردم برا پیدا کردنش گوشیم زنگ خورد نگاش کردم دوستم بود جانم داداش
سلام احسان جان خوبی داداش خبر مهمی دارم برات
خوبم داداش زودباش بگو پیداش کردی؟
ارره داداش احسااان مژده گونی بده بالاخره پیدا کردم عشقتوووووو
ذوق زده گفتم خدایاااااااااا شکررررررررت عشقمووو پیدا کرررررد خدایا شکررررررت
صدای خنده ای دوستم اومد باخنده احسان نمیری از ذوق زیاد
کامران خفشو فقط ادرسو بفرس برام بای
گوشیو قطع کردم ذوق زده همش میخندیدم
#رمان
#عاشقانه
#غمگین
#نویسنده@elsa_a
#پارت_16
اه درسا میگم نه یعنی ولم کن باو.
پامو رو گاز فشار دادم اصا اعصابم نزاشتن امروز اون از علی اینم از درسا اه بعد ده دقیقه رسیدم جلو دانشگاش از ماشین پیاده شد
خدافظ.
تنها نرو خونه میام دنبالت مواظب خودت باش فعلا
دستی براش تکون دادم گازشو گرفتم
صدای اهنگو زیاد کردم
از زبان احسان
هرچقد خواهش کردم ب حرفام گوش نکرد بدجور داغونم اخه بی معرفت چرا نمیزاره براش توضیح بدم وقتی رفتم تعمیرگاه ماشینمو بیارم دیدمش اومده بود دنبال ماشین دوستش خیلی سعی کردم باهاش حرف بزنم حتی تعقیبش کردم ولی از دستم در رف حالا ک فهمیدم تهرانه ادرسشو زیر سنگم باشه پیدا میکنم هرجور ک شده ب خیلیا سپردم برام پیداش کنن اون تمومه دنیامه عین سگ پشیمون شدم سه سال پیش وقتی اون حرفارو بهش زدم الهام بهم دروغ گفته بود فقط بخاطره دخترخالم ازشون متنفر شدم ولی دیر فهمیده بودم ک اون دروغ گلته السا رفته بود الهام بهمگفت السا با پسرهمسایه شون وقتی ک با من بوده با اونم رل زده بهم گفت حتی باهم قول قرار ازدواج گذاشتن من یادم رفته بود ک عشقم برای من بود ن کس دیگه ای همه چیو یادم رفته بود انروز هه فرداش فهمیدم از حرفاشون ولی دیگه السایی نبود ک براش توضیح بدم تمومه فارسو زیرپا گذاشتم نبود ک نبود حتی ب ذهنمم نمیرسید اون اومده باشه تهران همون سه سال پیش اومدیم کرج وقتی ک رفیق فاب السا به هممون گفت اون از ایران رفته هنوز نفهمیدم چرا بهمون دروغ گفت چرا نذاشت بیشتر دنبالش بگردیم از خریت خودم خجالت میکشم چرا ب حرف دوستش گوش کردم شاید خودم دنباله رفتن السا بودم ک تلاش نکردم برا پیدا کردنش گوشیم زنگ خورد نگاش کردم دوستم بود جانم داداش
سلام احسان جان خوبی داداش خبر مهمی دارم برات
خوبم داداش زودباش بگو پیداش کردی؟
ارره داداش احسااان مژده گونی بده بالاخره پیدا کردم عشقتوووووو
ذوق زده گفتم خدایاااااااااا شکررررررررت عشقمووو پیدا کرررررد خدایا شکررررررت
صدای خنده ای دوستم اومد باخنده احسان نمیری از ذوق زیاد
کامران خفشو فقط ادرسو بفرس برام بای
گوشیو قطع کردم ذوق زده همش میخندیدم
#رمان
#عاشقانه
#غمگین
#نویسنده@elsa_a
۹.۸k
۱۷ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.