پارت

پارت ۲۵
مامانم،مادربزرگم و خانم جئون بود
چون لباسام لباس های خدمتکارا بود برگشتم برم تو اتاقم لباسام رو عوض کنم و زخمام رو پنهان کنم ولی از شانس گندم خانم جئون دیدم
م.ک:ات عزیزم
ات:سلام
م.پ.ات چرا بدنت زخمیه
ات:ها
م.ک:بیا اینجا
ات رفت پیششون
م.ا:ات قشنگم چی شده چرا بدنت زخمی‌زخمیه چرا لباس خدمت کار های تنت هست
ات:هیچی
م.ک:کوک اذیتت کرده
ات:نه
م.ب:ات پس چی شده(داد)
ات:هیچی مامان‌بزرگ تروخدا داد نزن
بشینین تا تعریف کنم
م.ک.بگو
ات:از یه ماه پیش که با جونگکوک ازدواج کردم فقط شب اول عروسی باهام کاری نداشت فرداش بهم گفت که باید به عنوان یه خدمتکار تو خونش کار کنم همون روز یه دختر به اسم جینا اومد اون دوست دختر کوک بود جونگکوک و جینا سر هرچیزی کتکم میزدن یا اذیتم میکردن کوک منو میزد ولی درحد سیلی یا لگد
ولی دیروز که فهمید جینا بهش خیانت کرده جینا به دروغ به کوک گفت که من محموله هاشو لو دادم جونگکوک هم دیروز تا میتونست منو زد و تا امروز تو اتاق شکنجه زندانیم کرده
م.ک: غلط کرده(عربده)
م.ا:ات الان حالت خوبه
ات اوهوم
م.ب:خانم جئون توقع نداشتم که پسرتون با نوم اینکارو کنه پس دلیل اینکه بهمون حتی زنگ نمیزدی این بود
م.ک:کوک بیجا میکنه اجوما کوک کجاست
اجوما:ارباب تو اتاقشون هستم
م.ک:برو صداش کن بیاد
اجوما:بله
اجوما رفت کوک رو صدا زد و کوک اومد پایین
م.ک:
___________________________________
۷۰۰تایی شدیم میزارم
بچه ها ۷۰۰تایی بشیم یه چندپارتی از کوک میزارم
حمایت
دیدگاه ها (۲۷)

پارت ۲۶م.ک: رفت طرف کوک و یه سیلی به کوک زدکوک مامان چرا میز...

پارت۲۶که همون لحظه ات دراتاق رو باز کرد(چه توقعی داشتید)ات:چ...

پارت۲۴۱۰مین بعد دکتر کیم اومد کیم:سلام آقای جئونکوک:سلام کیم...

پارت ۲۳پرش به فردا ات ویو با سوزشی تو بدنم چشمام رو باز کردم...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

WISH MEET YOUPART 15ویو ا/ت. بعد از اینکه ون مرد نجاتم داد س...

𝚙𝚊𝚛𝚛11سوهو.. عذر میخوام ات منو ببخش واستا تو الان داری داداش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط