🎇تنفر تبدیل به عشق🎇پارتـ⁷
ا.ت از عمارت رفت بیرون.......
#ا.ت
از زبان ا.ت⇠ از خونه زَدَم بیرون و توی شهر گشت میزدم همش تو این فکر بودم امشب میخواد باهام چه کار کنه!!!
اصلا حواسم به ساعت نبود و ناخودآگاه چشمم به ساعت افتاد.....
یاااااااااااااااااااااااااا امامزاده کامبیز ساعت ۱ نصفه شبه.....!
بدبخت شدم.....!
ا.ت بدو بدو رفت به سمت عمارت.......
وارد عمارت شد.......
#ا.ت
از زبان ا.ت⇠ وارد عمارت شدم تاریک بود یه خرده هم ترسناک...!
میدانم امشب کارم ساختس...!
⧉ا.ت جانم تا منو داری غم نداری😉⧉
که.......
حس کردم یکی پشتمه برگشتم دیدم........
و..........
🎇اینم پارتـ⁷🎇
#ا.ت
از زبان ا.ت⇠ از خونه زَدَم بیرون و توی شهر گشت میزدم همش تو این فکر بودم امشب میخواد باهام چه کار کنه!!!
اصلا حواسم به ساعت نبود و ناخودآگاه چشمم به ساعت افتاد.....
یاااااااااااااااااااااااااا امامزاده کامبیز ساعت ۱ نصفه شبه.....!
بدبخت شدم.....!
ا.ت بدو بدو رفت به سمت عمارت.......
وارد عمارت شد.......
#ا.ت
از زبان ا.ت⇠ وارد عمارت شدم تاریک بود یه خرده هم ترسناک...!
میدانم امشب کارم ساختس...!
⧉ا.ت جانم تا منو داری غم نداری😉⧉
که.......
حس کردم یکی پشتمه برگشتم دیدم........
و..........
🎇اینم پارتـ⁷🎇
۳.۹k
۱۷ خرداد ۱۴۰۰