🎇تنفر تبدیل به عشق🎇پارتـ⁶
#امیر
گفت:(( قبوله..!
دست ا.ت رو محکم میگیره میبره تو اتاقش...!
دوستان به خاطر این+18 هِی پارت ها حذف میشن!
ولی طرفدار های فیکم میدونید اینجا چی میشه خبok؟!
#صبح_فردایِ_آن_روز_
#ا.ت
از زبان ا.ت⇠ از خواب بیدار شدم یاد قضیه دیشب افتادم میخواستم اونو خفهش کنم ولی باید یه فرصت بدم شاید واقعا دوستم داره!
از روی تخت پا شدم و دیدم یه لباس جیگری خیلی خوشگل کوتاه تنگ و کفش های پاشنه بلند جیگری مثلِ سِت بود با لباس پوشیدمشون...!
رفتم طبقه ی پایین.!
فهمیدم یکی از پشت منو بغل کرده که....
#امیر
ا.ت رو از پشت بغل کرد و گفت:(( سلام عشقم چطوری؟!
دیشب بهت خوش گذشت؟!
به من که خیلی خوش گذشت..!
#ا.ت
عصبی شد و گفت:(( اصلا هم به من خوش نگذشته به تویِ هرزه خوش گذشته..!
بعد از بغل امیر اومد بیرون و رفت نشست رو مبل..!
#امیر
از زبان امیر⇠ داشتم باهاش حرف میزدم مثل دیوونه ها باز عصبی شد امروز رو خراب کرد رفتم کنارش نشستم و گفتم:(( گفتم که همراهیم باید بکنی تا بهت بد نگذره!..
#ا.ت
گفت:(( نمیخوام برو گورتو گم کن هرزه ی الاغ بی احساس...!
عشق زوری به چه دردی میخوره؟!
#امیر
عصبی شد و گفت:(( باشه الآن از جلو چشام گمشو برو هر قبرستونی که میخوای..!
ولی یادت باشه باید ساعت ۶ عروب خونه باشی!
نه یه دیقه بیشدر نه یه دیقه کمتر.....
دیگه بهت هیچ رحمی نمیکنم (با داد گفت)
#ا.ت
گفت:(( ب ب باشه...!
ا.ت از خونه رفت بیرون و.......
🎇اینم پارتـ⁶🎇
گفت:(( قبوله..!
دست ا.ت رو محکم میگیره میبره تو اتاقش...!
دوستان به خاطر این+18 هِی پارت ها حذف میشن!
ولی طرفدار های فیکم میدونید اینجا چی میشه خبok؟!
#صبح_فردایِ_آن_روز_
#ا.ت
از زبان ا.ت⇠ از خواب بیدار شدم یاد قضیه دیشب افتادم میخواستم اونو خفهش کنم ولی باید یه فرصت بدم شاید واقعا دوستم داره!
از روی تخت پا شدم و دیدم یه لباس جیگری خیلی خوشگل کوتاه تنگ و کفش های پاشنه بلند جیگری مثلِ سِت بود با لباس پوشیدمشون...!
رفتم طبقه ی پایین.!
فهمیدم یکی از پشت منو بغل کرده که....
#امیر
ا.ت رو از پشت بغل کرد و گفت:(( سلام عشقم چطوری؟!
دیشب بهت خوش گذشت؟!
به من که خیلی خوش گذشت..!
#ا.ت
عصبی شد و گفت:(( اصلا هم به من خوش نگذشته به تویِ هرزه خوش گذشته..!
بعد از بغل امیر اومد بیرون و رفت نشست رو مبل..!
#امیر
از زبان امیر⇠ داشتم باهاش حرف میزدم مثل دیوونه ها باز عصبی شد امروز رو خراب کرد رفتم کنارش نشستم و گفتم:(( گفتم که همراهیم باید بکنی تا بهت بد نگذره!..
#ا.ت
گفت:(( نمیخوام برو گورتو گم کن هرزه ی الاغ بی احساس...!
عشق زوری به چه دردی میخوره؟!
#امیر
عصبی شد و گفت:(( باشه الآن از جلو چشام گمشو برو هر قبرستونی که میخوای..!
ولی یادت باشه باید ساعت ۶ عروب خونه باشی!
نه یه دیقه بیشدر نه یه دیقه کمتر.....
دیگه بهت هیچ رحمی نمیکنم (با داد گفت)
#ا.ت
گفت:(( ب ب باشه...!
ا.ت از خونه رفت بیرون و.......
🎇اینم پارتـ⁶🎇
۴.۴k
۱۷ خرداد ۱۴۰۰