اون قدرا هم سخت نیست

𝕔𝕦𝕣𝕚𝕠𝕤𝕚𝕥𝕪
𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣:²
𝕡𝕒𝕣𝕥:²⁴
" اون قدرا هم سخت نیست...
فقط زنگ بزن":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒

شماره رو گرفت. منتظر موند و بعد از چند بوق جواب داد.

"بله؟"

"رئیست وکیل نمیخواد؟":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒

................


"چی شد که خودتو گرفتن؟":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒

"اه داستانش طولانیه"

"میدونستی من وکیل سونگ‌هیون بودم؟":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒

"او... پس وکیل اون تو بودی که تونستی تئودور رو آزاد کنی.. اگه بتونی منم آزاد کنی پول خوبی میگیری دختر"

"میدونم.. واسه همینم اینجام!":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒

............

سوار ماشینش شد.

"عوضی.. خیلی احمقی! چرا باید توعه حرومزاده رو آزاد کنم؟؟":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒

پاشو رو گاز گذاشت و با سرعت زیاد به سمت خونه حرکت کرد.
دیدگاه ها (۳۹)

𝕔𝕦𝕣𝕚𝕠𝕤𝕚𝕥𝕪𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣:²𝕡𝕒𝕣𝕥:²⁵"محکومیت متهم""زنیکه عوضی مگه نگفتی...

𝕔𝕦𝕣𝕚𝕠𝕤𝕚𝕥𝕪𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣:²𝕡𝕒𝕣𝕥:²⁶ "اگه اون چیزی که میخوام.... اونی ک...

𝕔𝕦𝕣𝕚𝕠𝕤𝕚𝕥𝕪𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣:²𝕡𝕒𝕣𝕥:²³ "چی ازش گیر آوردی؟":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒"الان میخ...

𝕔𝕦𝕣𝕚𝕠𝕤𝕚𝕥𝕪𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣:²𝕡𝕒𝕣𝕥:²²چشم‌هاش رو باز کرد. روی تخت بیمارست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط