ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
پارت 6
سانامی حاضر شد هندزفری رو گذاشت تو گوشش
سانامی :لالالا..... امشو شو بشه لپک پلی جونه.... هووووو 😂
سانامی: خدافظی
از اون روز به بعد که باباش زدش با باباش حرف نزده و مثلا قهره 😒
از خونه رفت بیرون
پرش زمانی
15دقیقه بعد
سانامی ویو :
اااااااااه، حوصله م سر رفت. اخه ادبیاتم شد درس؟؟ ااییییشششش
بیچاره منه بخت بر گشنه از هیچی شانس نیوردم.
سانامی یه نگاهی به جیمین انداخت دید خوابه.
معلم داشت میمود سمتشون.
یه دونه محکم با آرج زد تو پلو لوش.
سانامی ویو:
آخ ....اخ.... بیچاره بد زدمش. تمام حرصم رو خالی کردم.
جیمین :هوی چته؟؟؟( آروم و زیر لبی )
معلم اومد و از جلو سرشون رد شد.
اون روز جیمین کلا خواب بود .
سانامی ویو : حتمن تا صبح عشق و حال بوده. من بیچاره که تا صب گریه کردم. ازش بدم میاد. ازش متنفرم.😒
پرش زمانی
زییییییینگ
همه بچه ها حمله ور شدن سمت در .
یه جوری که هیچکی به هیچکی راه نمی داد و همدیگه رو حل میدادن.
تو سالن یکی از بچه های سال پایینی زده بود پس کله ی یکی دیگه اونم اوفتاده بود دنبالش.
&هوی تخم صگ وایسا .....
*اگه تونستی منو بگییییییر.....
یهو یکیشون خورد به سانامی و سانامی داشت به سمت
رُب گوجه شدن میرفت
پارت 6
سانامی حاضر شد هندزفری رو گذاشت تو گوشش
سانامی :لالالا..... امشو شو بشه لپک پلی جونه.... هووووو 😂
سانامی: خدافظی
از اون روز به بعد که باباش زدش با باباش حرف نزده و مثلا قهره 😒
از خونه رفت بیرون
پرش زمانی
15دقیقه بعد
سانامی ویو :
اااااااااه، حوصله م سر رفت. اخه ادبیاتم شد درس؟؟ ااییییشششش
بیچاره منه بخت بر گشنه از هیچی شانس نیوردم.
سانامی یه نگاهی به جیمین انداخت دید خوابه.
معلم داشت میمود سمتشون.
یه دونه محکم با آرج زد تو پلو لوش.
سانامی ویو:
آخ ....اخ.... بیچاره بد زدمش. تمام حرصم رو خالی کردم.
جیمین :هوی چته؟؟؟( آروم و زیر لبی )
معلم اومد و از جلو سرشون رد شد.
اون روز جیمین کلا خواب بود .
سانامی ویو : حتمن تا صبح عشق و حال بوده. من بیچاره که تا صب گریه کردم. ازش بدم میاد. ازش متنفرم.😒
پرش زمانی
زییییییینگ
همه بچه ها حمله ور شدن سمت در .
یه جوری که هیچکی به هیچکی راه نمی داد و همدیگه رو حل میدادن.
تو سالن یکی از بچه های سال پایینی زده بود پس کله ی یکی دیگه اونم اوفتاده بود دنبالش.
&هوی تخم صگ وایسا .....
*اگه تونستی منو بگییییییر.....
یهو یکیشون خورد به سانامی و سانامی داشت به سمت
رُب گوجه شدن میرفت
۹.۴k
۱۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.