پارت 30
پارت 30
ا.ت: چرا وقتی به کوک میگیم که به پدرت و عموت بگیم خیلی میترسه
جینا: چی
ا.ت: میشه جوابمو بدی ترو خدا
جینا: نمیدونی
ا.ت: نه
جینا: بیا برات توضیح بدم نمیدونم چرا بخوام برای تو توضیح بدم ولی میگم
ا.ت: ممنونم بگو
جینا: جونگکوک بهت گفته که مافیاست
ا.ت: چی
جینا: جونگکوک یه مافیاست
ا.ت: این دروغه دیگه
جینا: نه دروغ نیست حالا بعد بهت ثابت میکنم حالا میخوای بدونی که چرا میترسه جونگکوک مادرش از پدرش میترسید و همیشه مثل یه برده بود برا پدر جونگکوک ولی جونگکوک خیلی مادرشو دوست داشت یه روز مادر جونگکوک حرف پدر جونگکوک رو قبول نمیکنه و پدر جونگکوک اونو میکشه چند روز بعد هم برادر جونگکوک هم خودکشی میکنه جونگکوک از عمارت فرار میکنه ولی پیداش میکنن و تو اتاقش به مدت یک سال زندانی میشه بعدش تصمیم میگیره با پدرش همکاری کنه مافیا بشه پدر جونگکوک و پدر خودم هم وایسادن که ما ۲۰ سالمون بشه باهم ازدواج کنیم من الان اینجام که
فقط جونگکوک عاشقم بشه و حالا تو توهم بازیچه همشونی اونا تورو خریدن که از به عنوان پوشش ازت استفاده کنن
چشمام پر از اشک شده بود
ا.ت: الان داری راست میگی
جینا: چرا باید دروغ بدم تو اگه گوشیت هم باز کنی میفهمی که بزرگترین مافیای کره کیه
ا.ت:ولی جونگکوک درباره اینا به من چیزی نگفته بود
جینا: بیا تا بهت نشون بدم
یادم میاد وقتی اومدم عمارت یه دره قفل بود ولی نمیدونم چرا حالا جینا اون درو باز کرد
جینا: بیا اینم داخلشو ببین
داخل اتاق پر از اسلحه وسایل...
شرط: ۲۰لایک
#کوک
#فیک
#سناریو
ا.ت: چرا وقتی به کوک میگیم که به پدرت و عموت بگیم خیلی میترسه
جینا: چی
ا.ت: میشه جوابمو بدی ترو خدا
جینا: نمیدونی
ا.ت: نه
جینا: بیا برات توضیح بدم نمیدونم چرا بخوام برای تو توضیح بدم ولی میگم
ا.ت: ممنونم بگو
جینا: جونگکوک بهت گفته که مافیاست
ا.ت: چی
جینا: جونگکوک یه مافیاست
ا.ت: این دروغه دیگه
جینا: نه دروغ نیست حالا بعد بهت ثابت میکنم حالا میخوای بدونی که چرا میترسه جونگکوک مادرش از پدرش میترسید و همیشه مثل یه برده بود برا پدر جونگکوک ولی جونگکوک خیلی مادرشو دوست داشت یه روز مادر جونگکوک حرف پدر جونگکوک رو قبول نمیکنه و پدر جونگکوک اونو میکشه چند روز بعد هم برادر جونگکوک هم خودکشی میکنه جونگکوک از عمارت فرار میکنه ولی پیداش میکنن و تو اتاقش به مدت یک سال زندانی میشه بعدش تصمیم میگیره با پدرش همکاری کنه مافیا بشه پدر جونگکوک و پدر خودم هم وایسادن که ما ۲۰ سالمون بشه باهم ازدواج کنیم من الان اینجام که
فقط جونگکوک عاشقم بشه و حالا تو توهم بازیچه همشونی اونا تورو خریدن که از به عنوان پوشش ازت استفاده کنن
چشمام پر از اشک شده بود
ا.ت: الان داری راست میگی
جینا: چرا باید دروغ بدم تو اگه گوشیت هم باز کنی میفهمی که بزرگترین مافیای کره کیه
ا.ت:ولی جونگکوک درباره اینا به من چیزی نگفته بود
جینا: بیا تا بهت نشون بدم
یادم میاد وقتی اومدم عمارت یه دره قفل بود ولی نمیدونم چرا حالا جینا اون درو باز کرد
جینا: بیا اینم داخلشو ببین
داخل اتاق پر از اسلحه وسایل...
شرط: ۲۰لایک
#کوک
#فیک
#سناریو
۲۰.۶k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.