پارت 75
پارت 75
زندگی با بی تی اس
جیمین : خب برو یه چی بخور
جیهوپ : منم گشنمه
جین : شماها برید صبحونه بخورید من کار دارم
از جاش بلند شد و دستم رو گرفت و کشوندتم سمت اتاق
من : هی هی هی کجا میری
نامجون : این چش شد
تهیونگ : فکر کنم ضربه محکم بود
(تو اتاق)
جین : حموم رفتی
من : نه
جین : خب برو
من : باشه ولی برا همین اومدیم تو اتاق
جین : اره
رفتم سمت حموم
( 30 دقیقه بعد)
از حموم اومدم بیرون جین رو تخت نشسته بود سرش رو از تو گوشی بیرون اورد
جین : عه اومدی
من: اره
جین : خب یه چی میگم ولی اروم باش و جیغ نکش باشه
من: ب.. باشه
جین : خب اون قرار با مامان بابام رو یادته
من : اره خب
جین: برا فردا اماده باش
من : نهه نههه نهههه نههه فردا نههه نهههه فردا نهههه
جین : چرا!! اروم باش
من : با این وضعیت نههه نههه
جین : چه وضعیتی
من: نگاه کن با گردنم چیکار کردییی
جین خندید : خودت خواستی به من چه
من: اره من خواستم ولی من نگفتم که فردا با این وضعیت بریم سر قرار با مامان بابات
جین یه نگاه به گردن تقریبا کبودم انداخت و متمرکز شد
جین : حالا که دقت میکنم قشنگن بهت میاد
من : هیییییی
جین : چیه جیغ نکش، یقه اسکی بپوش خو
من : تو این گرمااااا
جین : خب دستمال گردن ببند
من : تو کوتاه نمیای
جین : نوچ
من : اوکی اوکی اوکی فردا
جین : اوکی
از جاش بلند شد و رو به روم وایساد و دستاش رو قاب صورتم کرد و پیشونیم رو بوسید
جین : بر لباستو بپوش سرما میخوری
زندگی با بی تی اس
جیمین : خب برو یه چی بخور
جیهوپ : منم گشنمه
جین : شماها برید صبحونه بخورید من کار دارم
از جاش بلند شد و دستم رو گرفت و کشوندتم سمت اتاق
من : هی هی هی کجا میری
نامجون : این چش شد
تهیونگ : فکر کنم ضربه محکم بود
(تو اتاق)
جین : حموم رفتی
من : نه
جین : خب برو
من : باشه ولی برا همین اومدیم تو اتاق
جین : اره
رفتم سمت حموم
( 30 دقیقه بعد)
از حموم اومدم بیرون جین رو تخت نشسته بود سرش رو از تو گوشی بیرون اورد
جین : عه اومدی
من: اره
جین : خب یه چی میگم ولی اروم باش و جیغ نکش باشه
من: ب.. باشه
جین : خب اون قرار با مامان بابام رو یادته
من : اره خب
جین: برا فردا اماده باش
من : نهه نههه نهههه نههه فردا نههه نهههه فردا نهههه
جین : چرا!! اروم باش
من : با این وضعیت نههه نههه
جین : چه وضعیتی
من: نگاه کن با گردنم چیکار کردییی
جین خندید : خودت خواستی به من چه
من: اره من خواستم ولی من نگفتم که فردا با این وضعیت بریم سر قرار با مامان بابات
جین یه نگاه به گردن تقریبا کبودم انداخت و متمرکز شد
جین : حالا که دقت میکنم قشنگن بهت میاد
من : هیییییی
جین : چیه جیغ نکش، یقه اسکی بپوش خو
من : تو این گرمااااا
جین : خب دستمال گردن ببند
من : تو کوتاه نمیای
جین : نوچ
من : اوکی اوکی اوکی فردا
جین : اوکی
از جاش بلند شد و رو به روم وایساد و دستاش رو قاب صورتم کرد و پیشونیم رو بوسید
جین : بر لباستو بپوش سرما میخوری
۸.۴k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.