پارت 74 زندگی با بی تی اس
پارت 74 زندگی با بی تی اس
نامجون : من خونه نبودم
شوگا : منو که میشناسی اهل این کارا نیستم
جیهوپ : منم که عقلمو از دست ندادم که بخوام تو رو بزنم
جیمین : منم باهات شوخی ندارم بزنمت
تهیونگ : من باهات شوخی دارم ولی این کار رو نمیکنم
جونگ کوک: امممم چیزه خب ببین صبح از خواب بیدار شدیم دوربینارو چک کردیم دیدیم دوربین اتاقت قطع شده و میخواستیم ازت بپرسیم چرا قطع شده و منتظر موندیم بیدار شی و میخواستم اروم بزنم تو سرت تا بتونیم بگیریمت نه اینکه بزنم بیهوش بشی
جین : نمیتونستید مثل ادم ازم بپرسید
جونگ کوک : خب بگو برا چی قطع بود
جین : به تو ربطی نداره
نشستم رو مبل
جین : اخخخ جونگ کوک خدا بگم چیکارت نکنه سرم شیکست
کوک : ببخشید
جین : اوکی بخشیدمت ولی تا یه هفته نه خودم برات شیر موز میگیرم نه میزارم کسی دیگه ای برات شیرموز بگیره
کوک : مگه خودم فلجم
جین : ببند دهنتو
پایان جین ویو
از خواب بیدار شدم و از جام بلند شدم و لباسمو عوض کردم و از اتاق اومدم بیرون
از پله ها اومدم پایین
یه نگاه انداختم به مبل که اعضا دور جین جمع شدند
من : چیشده، جین خوبی
جین : از جناب کوک بپرس چیشده با مایتابه کوبیده تو سرم
من : وا برا چی
کوک همه چیرو گفت
من : خب همینطور عادی نمیتونستی بپرسی
کوک : نه
اومدم پیش جین نشستم
من : خوبی
جین : اره تو خوبی
من : اره خوبم
شوگا : کسی نمیخواد به من صبحونه بده
نامجون : من خونه نبودم
شوگا : منو که میشناسی اهل این کارا نیستم
جیهوپ : منم که عقلمو از دست ندادم که بخوام تو رو بزنم
جیمین : منم باهات شوخی ندارم بزنمت
تهیونگ : من باهات شوخی دارم ولی این کار رو نمیکنم
جونگ کوک: امممم چیزه خب ببین صبح از خواب بیدار شدیم دوربینارو چک کردیم دیدیم دوربین اتاقت قطع شده و میخواستیم ازت بپرسیم چرا قطع شده و منتظر موندیم بیدار شی و میخواستم اروم بزنم تو سرت تا بتونیم بگیریمت نه اینکه بزنم بیهوش بشی
جین : نمیتونستید مثل ادم ازم بپرسید
جونگ کوک : خب بگو برا چی قطع بود
جین : به تو ربطی نداره
نشستم رو مبل
جین : اخخخ جونگ کوک خدا بگم چیکارت نکنه سرم شیکست
کوک : ببخشید
جین : اوکی بخشیدمت ولی تا یه هفته نه خودم برات شیر موز میگیرم نه میزارم کسی دیگه ای برات شیرموز بگیره
کوک : مگه خودم فلجم
جین : ببند دهنتو
پایان جین ویو
از خواب بیدار شدم و از جام بلند شدم و لباسمو عوض کردم و از اتاق اومدم بیرون
از پله ها اومدم پایین
یه نگاه انداختم به مبل که اعضا دور جین جمع شدند
من : چیشده، جین خوبی
جین : از جناب کوک بپرس چیشده با مایتابه کوبیده تو سرم
من : وا برا چی
کوک همه چیرو گفت
من : خب همینطور عادی نمیتونستی بپرسی
کوک : نه
اومدم پیش جین نشستم
من : خوبی
جین : اره تو خوبی
من : اره خوبم
شوگا : کسی نمیخواد به من صبحونه بده
۴.۷k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.