پارت ۷۶
پارت ۷۶
زندگی با بی تی اس
رفتم سمت کمد تا لباس بردارم
جین : من میرم پایین لباستو پوشیدی بیا پایین
من : باشه
جین از اتاق بیرون رفت
از کمد یه هودی سفید با شلوار ستش رو برداشتم و پوشیدم
از اتاق اومدم بیرون و رفتم پایین
من : همه چیو خوردید
کوک : نه منتظر تو بودیم
من :واقعا
تهیونگ : جان تو
رفتم تو اشپز خونه
من : خیلی منتظر موندید
جیمین : پس چی
در کابینت رو باز کردم و یه بسته نودل برداشتم
من : واقعا که میزم میخوردید
جیهوپ : غر نزن نود درصدشو شوگا خورد
شوگا : به من چه
نامجون: بیخیال میشین
کوک : نه
نامجون بالشتو پرت کرد سمت کوک
کوک : عه چرا میزنی
نودل رو ریخت تو ظرف و گذاشتم رو میز و رو صندلی نشستم
من : افرین ادامه بدید صبحونه با دیدن دعوا میچسبه
کوک : یااااا عوضی
من : مگه دروغ میگم
کوک : خفه شو
جین : دو تا بچه دوساله خوردید به هم
کوک : من دوسالم نیست زنت دوسالشه
من : نگاه کن خودت عین یه بچه غر میزنی
کوک : نخیر خودت بچه ای
چند لحظه فکر کردم و یه لبخند خبیثانه زدم و دو تا ابرو هام رو بالا دادم مثل برق گرفته ها از صندلی پاشدم و به سمت یخچال رفتم
سه تا قوطی شیر موز برداشتم و شروع کردم به خوردن شیر موزا
کوک : هی هی هی عوضی شیر موزا برا خودمه به شوهر جونت بگو برات بخره
در حالیکه اخرین قوطی شیر موز رو میخوردم گفتم
من : حالا که فعلا خوردم ایشالا دفعه بعدی
کوک : عوضی ، هی هیونگ بیا زنت رو تحویل بگیر همه شیرموزام رو خورده
جین : اشکال نداره
کوک : ینی چی اشکال ندارهههه ، من شیرموزام رو میخوام
تهیونگ : من برات میگیرم
زندگی با بی تی اس
رفتم سمت کمد تا لباس بردارم
جین : من میرم پایین لباستو پوشیدی بیا پایین
من : باشه
جین از اتاق بیرون رفت
از کمد یه هودی سفید با شلوار ستش رو برداشتم و پوشیدم
از اتاق اومدم بیرون و رفتم پایین
من : همه چیو خوردید
کوک : نه منتظر تو بودیم
من :واقعا
تهیونگ : جان تو
رفتم تو اشپز خونه
من : خیلی منتظر موندید
جیمین : پس چی
در کابینت رو باز کردم و یه بسته نودل برداشتم
من : واقعا که میزم میخوردید
جیهوپ : غر نزن نود درصدشو شوگا خورد
شوگا : به من چه
نامجون: بیخیال میشین
کوک : نه
نامجون بالشتو پرت کرد سمت کوک
کوک : عه چرا میزنی
نودل رو ریخت تو ظرف و گذاشتم رو میز و رو صندلی نشستم
من : افرین ادامه بدید صبحونه با دیدن دعوا میچسبه
کوک : یااااا عوضی
من : مگه دروغ میگم
کوک : خفه شو
جین : دو تا بچه دوساله خوردید به هم
کوک : من دوسالم نیست زنت دوسالشه
من : نگاه کن خودت عین یه بچه غر میزنی
کوک : نخیر خودت بچه ای
چند لحظه فکر کردم و یه لبخند خبیثانه زدم و دو تا ابرو هام رو بالا دادم مثل برق گرفته ها از صندلی پاشدم و به سمت یخچال رفتم
سه تا قوطی شیر موز برداشتم و شروع کردم به خوردن شیر موزا
کوک : هی هی هی عوضی شیر موزا برا خودمه به شوهر جونت بگو برات بخره
در حالیکه اخرین قوطی شیر موز رو میخوردم گفتم
من : حالا که فعلا خوردم ایشالا دفعه بعدی
کوک : عوضی ، هی هیونگ بیا زنت رو تحویل بگیر همه شیرموزام رو خورده
جین : اشکال نداره
کوک : ینی چی اشکال ندارهههه ، من شیرموزام رو میخوام
تهیونگ : من برات میگیرم
۷.۳k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.