اجازه میدهی آرزویت کنم

اجازه میدهی آرزویت کنم؟
من از خیرِ در آغوش گرفتنت گذشتم... بگذار دلخوشِ رویاهایم باشم
بگذار همه بگویند
"بیچاره دیوانه شده"
من کاری با این حرف ها ندارم
فقط میخواهم صبح ها زودتر از تو بیدار شوم
موهایت را شانه کنم
دکمه های پیراهنت را ببندم دستم را روی صورتت بکشم...
وای دستم را رویِ صورتت بکشم...
یعنی تا این حد اجازه دارم
در رویاهایم نزدیکت شوم؟
من اصلا از تو توقعِ محبت هم ندارم
میدانی دوست داشتنِ تو نیازِ من است
مثلِ نیازِ ماهی به آب من بدون دوست داشتنت میمیرم
در این خشکیِ مطلق ...
اصلا من برایِ شعرهایم به تو نیاز دارم .
باید هر موقع که کم می آورم
لب هایت را زیر و رو کنم
شعر هایِ زیادی است
لا به لای ِ صورتیِ شیرینش...
چشم هایت،
چشم هایت که اصلا زندگی است
نباید شعرش کرد
باید کشید
و از دور نگاه کرد
و مست شد...
حالا اجازه دارم آرزویت کنم ؟
آرزو که بر جوانان عیب نیست،هست؟

95/11/11
دیدگاه ها (۳)

برایش نوشتم:جانم!نفس میکشم هنوز وامیدی به زنده ماندنم هستبیا...

بترس از کسی که مختصات تو را میداند ...هندسه روحت را میشناسد،...

چیزی را بهانه کن برگرد؛وانمود کن آمدی دنبال آن شال مشکییا نه...

کاش به جای همه ی کسانی که دل تنگم می شدند هوای نبودنم تو ر...

#بد_بوی#پارت_۳۲#لنا _اره با کریستین میرم _چی تو دیوونه شدی _...

#سناریو موضوع= وقتی با گریه شدید و بغض میری پیششون و میگی اج...

میخوام کاسه شعر بگم، کاسه شعربراتون سوال شده که چرا همش اپدی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط