پارت شش
پارت شش
جیمین وقتی این حرکت منو دید جلو من واستاد و نزاشت الکس نزدیکم بشه
با فکر اینکه کسی ک ت شش قدمیم واستاده قاتل خوانوادم هس سرمو ت کمر جونگ کوک فشار دادم
الکس: برو کنار جیمین اون نامزد منه
ویو جونگ کوک
ات دستاش مشت شد و سرشو ت کمرم فشار داد و نفساش تند شد تهیونگ ک کنارم واستاده بود سعی کرد ارومش کنه ولی با حرفی ک الکس زد نتونست تحمل کنه و یکی از توپ های بیلبورد و پرت کرد ک خورد ت دماغ الکس و تا بخودمون بیاییم دیدیم الکس پخش زمین شده و ات رو شکمش نشسته و بدون مکس مشت میزنه ت صورتش
خواستیم بریم سمتش ک جیمین اسشاره کرد نریم و چند دقیقه بعد خودش رفت و از کمر ات گرفت و بلندش کرد
ات: مرتیکه ت خجالت نمیکشی من جای نوه تو رو دارم بعدم فک کردی من میام با کسی ک سن بابابزرگمو داره ازدواج کنم. فقط دعا کن دستم بهت نرسه باور کن انتقام پدر و مادرمو میگیرم
تهیونگ
فک نمیکردم ات اینقدر ضرب خورده باشه نامجون زنگ زد نگهبانا اومدن و الکس بیرون کردن ات هم برگشت و ت بغل جیمین زد زیر گریه
همه ما از اینکه گریه میکرد ناراحت بودیم
جیمین:
وقتی ات زد زیر گریه نمیدونستم چیکار کنم سعی میکردم ارومش کنم ولی هربار بد تر گریه میکرد
یکم ک گذشت پاهاش شل شد و نشست و همینجوری ت بغلم گریه میکرد میدونستم زمان مرگ والدینش گریه نکرد و الان داره گریه میکنه
جیمین وقتی این حرکت منو دید جلو من واستاد و نزاشت الکس نزدیکم بشه
با فکر اینکه کسی ک ت شش قدمیم واستاده قاتل خوانوادم هس سرمو ت کمر جونگ کوک فشار دادم
الکس: برو کنار جیمین اون نامزد منه
ویو جونگ کوک
ات دستاش مشت شد و سرشو ت کمرم فشار داد و نفساش تند شد تهیونگ ک کنارم واستاده بود سعی کرد ارومش کنه ولی با حرفی ک الکس زد نتونست تحمل کنه و یکی از توپ های بیلبورد و پرت کرد ک خورد ت دماغ الکس و تا بخودمون بیاییم دیدیم الکس پخش زمین شده و ات رو شکمش نشسته و بدون مکس مشت میزنه ت صورتش
خواستیم بریم سمتش ک جیمین اسشاره کرد نریم و چند دقیقه بعد خودش رفت و از کمر ات گرفت و بلندش کرد
ات: مرتیکه ت خجالت نمیکشی من جای نوه تو رو دارم بعدم فک کردی من میام با کسی ک سن بابابزرگمو داره ازدواج کنم. فقط دعا کن دستم بهت نرسه باور کن انتقام پدر و مادرمو میگیرم
تهیونگ
فک نمیکردم ات اینقدر ضرب خورده باشه نامجون زنگ زد نگهبانا اومدن و الکس بیرون کردن ات هم برگشت و ت بغل جیمین زد زیر گریه
همه ما از اینکه گریه میکرد ناراحت بودیم
جیمین:
وقتی ات زد زیر گریه نمیدونستم چیکار کنم سعی میکردم ارومش کنم ولی هربار بد تر گریه میکرد
یکم ک گذشت پاهاش شل شد و نشست و همینجوری ت بغلم گریه میکرد میدونستم زمان مرگ والدینش گریه نکرد و الان داره گریه میکنه
۳.۹k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.