جهنم من با او فصل
جهنم من با او🍷 فصل ۲
# پارت ۱۴
( نویسنده : این پارت جا عر کشیدن داره 😂😁 )
ویو ا.ت : داشتم آسمون رو نگا میکردم که دیدم کوک مثل یه بچه خرگوش زل زده بهم با خنده گفتم ...
ا.ت : کوک با اون چشمای کهکشانیت اینجوری نگام نکن غرقش میشم گمم میکنیا
کوک : اگه چشمای من کهکشانه تو خالقشی اینم بگم بین ۷ میلیارد آدمم که باشی این چشمای کهکشانی که خلق کردی پیدات میکنه
ا.ت : ( لپاش قرمز شده و سرش رو انداخته پایین ) داشتم مخ میزدما ... مخمو زد ( زیر لب زمزمه کرد ولی کوک شنید )
کوک : من استاد مخ زنام هاااا
ا.ت : معلومه ❤️ ( سرش پایینه چون سرخ سرخه شده 😂 )
کوک : ( چونه ا.ت رو میگیره و باش چشم تو چشم میشه ) میبینم گل رز سفیدم سرخ شده ؟ ( نیشخند )
ا.ت : ( لبخند ) کوک لوس بشم نمیتونی تحمل کنیا
کوک : شما لوس باش ببین چطوری تحملت میکنم
ا.ت : ( لبخند ) ای خدا .... ( با کش دادن بدنش نگاهش رو به آسمون میده )
ویو کوک : نمیدونم حتی زل زدنش به آسمون هم برام قشنگه کلا همه چی با بودن باهاش قشنگه به قشنگی کهکشان ها به قشنگیه ماه و به قشنگیه دریا مثل کهکشان بزرگ و پر زیبایی مثل ماه پر نور و مثل دریا همونقدر غرق شدنی 🥺❤️ توی وصفش کم آوردم یعنی میشه گفت این حس عشقه ؟ دیدم ا.ت باز متوجه نگاهم شد که گفت ....
ا.ت : کوک ؟
کوک : جان کوک ؟
ا.ت : به نظرت عشق چه رنگیه ؟
کوک : رنگ چشماتو دیدی زندگیم؟
دقیقا همون رنگ. ( لبخند )
ا.ت : ولی قشنگی رنگ عشق توی چشمای تو دیده میشه
کوک : گفتم تو اونی هستی که این چشمارو خلق کردی پس رنگ عشق رنگ چشمای غرق شدنیته
ا.ت : قشنگی حرفات به اندازه قشنگیه خودته ( لبخند )
کوک : پس قشنگی تو توی این حرفا مخفی شده
ا.ت : اوممم شاید ( با لبخند دلنشینش به چشمای خرگوشش نگاه میکنه )
کوک : ( لبخند ) ا.ت من سردمه پاشو بریم فردا میایم
ا.ت : اوکی پاشو بریم بانی کوشولو ( پاشد )
کوک : باشه ولی اول دستمو بگیر بلند شم
ا.ت : اوممم ( دستش رو سمت کوک آورد ولی تا کوک خواست دستش رو بگیره کشید اون ور ) عا عا شازده شما باید به یه بانو کمک کنی نه بانو
کوک : این دفعه رو کمک کننننن
ا.ت : باشه ( لبخند )
ویو کوک : .....
# پارت ۱۴
( نویسنده : این پارت جا عر کشیدن داره 😂😁 )
ویو ا.ت : داشتم آسمون رو نگا میکردم که دیدم کوک مثل یه بچه خرگوش زل زده بهم با خنده گفتم ...
ا.ت : کوک با اون چشمای کهکشانیت اینجوری نگام نکن غرقش میشم گمم میکنیا
کوک : اگه چشمای من کهکشانه تو خالقشی اینم بگم بین ۷ میلیارد آدمم که باشی این چشمای کهکشانی که خلق کردی پیدات میکنه
ا.ت : ( لپاش قرمز شده و سرش رو انداخته پایین ) داشتم مخ میزدما ... مخمو زد ( زیر لب زمزمه کرد ولی کوک شنید )
کوک : من استاد مخ زنام هاااا
ا.ت : معلومه ❤️ ( سرش پایینه چون سرخ سرخه شده 😂 )
کوک : ( چونه ا.ت رو میگیره و باش چشم تو چشم میشه ) میبینم گل رز سفیدم سرخ شده ؟ ( نیشخند )
ا.ت : ( لبخند ) کوک لوس بشم نمیتونی تحمل کنیا
کوک : شما لوس باش ببین چطوری تحملت میکنم
ا.ت : ( لبخند ) ای خدا .... ( با کش دادن بدنش نگاهش رو به آسمون میده )
ویو کوک : نمیدونم حتی زل زدنش به آسمون هم برام قشنگه کلا همه چی با بودن باهاش قشنگه به قشنگی کهکشان ها به قشنگیه ماه و به قشنگیه دریا مثل کهکشان بزرگ و پر زیبایی مثل ماه پر نور و مثل دریا همونقدر غرق شدنی 🥺❤️ توی وصفش کم آوردم یعنی میشه گفت این حس عشقه ؟ دیدم ا.ت باز متوجه نگاهم شد که گفت ....
ا.ت : کوک ؟
کوک : جان کوک ؟
ا.ت : به نظرت عشق چه رنگیه ؟
کوک : رنگ چشماتو دیدی زندگیم؟
دقیقا همون رنگ. ( لبخند )
ا.ت : ولی قشنگی رنگ عشق توی چشمای تو دیده میشه
کوک : گفتم تو اونی هستی که این چشمارو خلق کردی پس رنگ عشق رنگ چشمای غرق شدنیته
ا.ت : قشنگی حرفات به اندازه قشنگیه خودته ( لبخند )
کوک : پس قشنگی تو توی این حرفا مخفی شده
ا.ت : اوممم شاید ( با لبخند دلنشینش به چشمای خرگوشش نگاه میکنه )
کوک : ( لبخند ) ا.ت من سردمه پاشو بریم فردا میایم
ا.ت : اوکی پاشو بریم بانی کوشولو ( پاشد )
کوک : باشه ولی اول دستمو بگیر بلند شم
ا.ت : اوممم ( دستش رو سمت کوک آورد ولی تا کوک خواست دستش رو بگیره کشید اون ور ) عا عا شازده شما باید به یه بانو کمک کنی نه بانو
کوک : این دفعه رو کمک کننننن
ا.ت : باشه ( لبخند )
ویو کوک : .....
- ۸.۰k
- ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط