پارت اخر
پارت اخر:
تا باشد یروزی از بهشت برای ما
همینطوری که دادو بیداد میکرد من تو خودم لولیده بودم و ترسیده بودم و وقتی ک دید ترسیدم دیگه هیچی نگفت و کلافه دستشو کرد تو موهاش و بغلم کرد
الای: ببخشید من فک کنم یکم زیادی حساس شدم
ا/ت: لل....ل....لطفا دیگه.....داد...نزن
الای: باشه..باشه ببخشید
فاصله ی منو الای خیلی زیاد نبود همینطوری داشت به لبام نگاه میکرد و همینطور بخودم*
الای: اجازه هست؟
لبخنده شیطونانه ای زدم و گفتم:
ا/ت: هرکاری دوست داری میتونی بکنی
الای: هرکاری؟
ا/ت: اوهوم
دستشو دوره کمرم حلقه کرد و منم دستمو دوره گردنش و صورتشو بهم نزدیک کرد و شروع کرد بوسیدنم و همینطوری که منو میبوسید بدنمو لمس میکرد و بعد ی دقیقه از هم جدا شدم و تو چشاش نگاه کردم خمار بود
ا/ت: چرا انقدر خماری؟
الای: من خماره توعم
ا/ت: عومممم
منو پرت کرد رو تخت بی وقفه و خیمه زد روم اروم دامنمو زد بالا دستشو گذاشت روش و محکم میمالیدش و منم ناله میکردم
ا/ت: عومممم.....تو که داری انقدر...خوب میمالی......دیگه بقیش چیه
الای: صبر داشته باش
زیر دامنیمو درورد و یکی از انگشتاشو کرد توم و من یه ناله ی بلندی کردم
الای: چقدر تنگی
یکی دیگه از انگشتاشو کرد توم و کم کم داشتم جا باز میکردم و داشتم لذت میبردم
ا/ت: عاححح....بلد نیستی تند ترش کنی
پوزخندی زد و سرعت انگشتاشو برد بالا و منم بلند ناله میکردم و از لذتش چشام سفید شده بود و بعدش یهو انگشتاشو کشید بیرون شروع کرد خوردنش و منم لباسمو بالا زدم که سینه هام اومده بودن بیرون و وقتی سینه هامو دید کنار خوردن شروع کرد مالیدنه سینه هام که بعد چند دقیقه منو ارضا کرد
ا/ت: عوممممم کارتو خوب بلدیا
الای: تازه کجاشو دیدی
شروع کرد خندیدن و بعدش از جام بلند شدم و لباسامو درست کردم و دست تو دست وارده اون مهمونی شدیم
الای: از الان به بعد تو دیگه ماله منی فهمیدی؟
ا/ت: اوهوم
تا باشد یروزی از بهشت برای ما
همینطوری که دادو بیداد میکرد من تو خودم لولیده بودم و ترسیده بودم و وقتی ک دید ترسیدم دیگه هیچی نگفت و کلافه دستشو کرد تو موهاش و بغلم کرد
الای: ببخشید من فک کنم یکم زیادی حساس شدم
ا/ت: لل....ل....لطفا دیگه.....داد...نزن
الای: باشه..باشه ببخشید
فاصله ی منو الای خیلی زیاد نبود همینطوری داشت به لبام نگاه میکرد و همینطور بخودم*
الای: اجازه هست؟
لبخنده شیطونانه ای زدم و گفتم:
ا/ت: هرکاری دوست داری میتونی بکنی
الای: هرکاری؟
ا/ت: اوهوم
دستشو دوره کمرم حلقه کرد و منم دستمو دوره گردنش و صورتشو بهم نزدیک کرد و شروع کرد بوسیدنم و همینطوری که منو میبوسید بدنمو لمس میکرد و بعد ی دقیقه از هم جدا شدم و تو چشاش نگاه کردم خمار بود
ا/ت: چرا انقدر خماری؟
الای: من خماره توعم
ا/ت: عومممم
منو پرت کرد رو تخت بی وقفه و خیمه زد روم اروم دامنمو زد بالا دستشو گذاشت روش و محکم میمالیدش و منم ناله میکردم
ا/ت: عومممم.....تو که داری انقدر...خوب میمالی......دیگه بقیش چیه
الای: صبر داشته باش
زیر دامنیمو درورد و یکی از انگشتاشو کرد توم و من یه ناله ی بلندی کردم
الای: چقدر تنگی
یکی دیگه از انگشتاشو کرد توم و کم کم داشتم جا باز میکردم و داشتم لذت میبردم
ا/ت: عاححح....بلد نیستی تند ترش کنی
پوزخندی زد و سرعت انگشتاشو برد بالا و منم بلند ناله میکردم و از لذتش چشام سفید شده بود و بعدش یهو انگشتاشو کشید بیرون شروع کرد خوردنش و منم لباسمو بالا زدم که سینه هام اومده بودن بیرون و وقتی سینه هامو دید کنار خوردن شروع کرد مالیدنه سینه هام که بعد چند دقیقه منو ارضا کرد
ا/ت: عوممممم کارتو خوب بلدیا
الای: تازه کجاشو دیدی
شروع کرد خندیدن و بعدش از جام بلند شدم و لباسامو درست کردم و دست تو دست وارده اون مهمونی شدیم
الای: از الان به بعد تو دیگه ماله منی فهمیدی؟
ا/ت: اوهوم
- ۱۰.۹k
- ۲۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط