تو بهترینی
تو بهترینی
پارت5
متین خونی نشسته بود
متین:اوا گوه خوردم منو میبخشی
ناشناس:بلند تر بگو
متین:گوه خوردم(با صدای بلند)
ناشناس:بلند شو خودتو بزن
متین بلند شد خودشو زد
ناشناس:امیدوارم این تنبیه خوبی براش باشه
کی میتونست باشه بجر بردیا و تبس کسی این موضوع رو نمیدونست حتما تبس یه کاری کرده
گوشی رو گذاشتم کنار و خوابیدم
(صبح)
دلارام:اوا اوا بلند شو(با داد)
اوا:چته
رفتم از اتاق بیرون دیدم بردیا روی مبل نشسته یهویی روشو برگردوند سمت من
بردیا:این چه لباسیه؟
اوا:تو اینجا چیکار میکنی؟
بردیا:اول برو لباستو عوض کن
اوا:لباس من مگه چ...
لباسم خیلی نامناسب بود یه لباس خواب کوتاه استیناشم که کلا دوتا نخ بود بدو بدو رفتم توی اتاق لباس خرگوشیم و پوشیدم یه شلوار بلند با لباس استین بلند با دمپایی های خرگوشیم از اتاق بیرون رفتم
بردیا:نه به اون لباس نه به این
اوا:اینجا چیکار میکنی؟
بردیا:کلیپی که دیشب فرستادم رو دیدی؟
اوا:خودوم کلیپ؟
بردیا:متین رو میگم
توا:اون کار تو بود؟
بردیا:اره پس می فکر کردی
اوا:ممنونم
رفتم نشستم سر میز
متین:باید برام جبران کنی
اوا:چی میخوای؟
میخوام مهمونی بگیرم باید بیای
اوا:کی؟
متین:فردا
اوا:بیام دست از سرم بر میداری؟
متین:اره
اوا:ادرسو ب ام بفرست
متین:خب دیگه من برم برات میفرستم
متین رفت دلارام اومو بغل من نشست
دلارام:واقعا میری؟
اوا:اره چرا نرم
دلار،:پس منم میرم پیش دوست پسرم
اوا:به سلامت
صبحونم رو خوردم برای فردا باید خیلی شیک به نظر میومدم
اوا:اردلان اماده شو میریم بیروت
رفتم توی اتاق لباسامو عوض کردم
سوار ماشین شدم
اردلان:کجا برم خانم؟
اوا:برو پاساژ
اردلان راه افتاد منم رفتم توی گوشی متین ادرسو فرستاده بود...
پارت5
متین خونی نشسته بود
متین:اوا گوه خوردم منو میبخشی
ناشناس:بلند تر بگو
متین:گوه خوردم(با صدای بلند)
ناشناس:بلند شو خودتو بزن
متین بلند شد خودشو زد
ناشناس:امیدوارم این تنبیه خوبی براش باشه
کی میتونست باشه بجر بردیا و تبس کسی این موضوع رو نمیدونست حتما تبس یه کاری کرده
گوشی رو گذاشتم کنار و خوابیدم
(صبح)
دلارام:اوا اوا بلند شو(با داد)
اوا:چته
رفتم از اتاق بیرون دیدم بردیا روی مبل نشسته یهویی روشو برگردوند سمت من
بردیا:این چه لباسیه؟
اوا:تو اینجا چیکار میکنی؟
بردیا:اول برو لباستو عوض کن
اوا:لباس من مگه چ...
لباسم خیلی نامناسب بود یه لباس خواب کوتاه استیناشم که کلا دوتا نخ بود بدو بدو رفتم توی اتاق لباس خرگوشیم و پوشیدم یه شلوار بلند با لباس استین بلند با دمپایی های خرگوشیم از اتاق بیرون رفتم
بردیا:نه به اون لباس نه به این
اوا:اینجا چیکار میکنی؟
بردیا:کلیپی که دیشب فرستادم رو دیدی؟
اوا:خودوم کلیپ؟
بردیا:متین رو میگم
توا:اون کار تو بود؟
بردیا:اره پس می فکر کردی
اوا:ممنونم
رفتم نشستم سر میز
متین:باید برام جبران کنی
اوا:چی میخوای؟
میخوام مهمونی بگیرم باید بیای
اوا:کی؟
متین:فردا
اوا:بیام دست از سرم بر میداری؟
متین:اره
اوا:ادرسو ب ام بفرست
متین:خب دیگه من برم برات میفرستم
متین رفت دلارام اومو بغل من نشست
دلارام:واقعا میری؟
اوا:اره چرا نرم
دلار،:پس منم میرم پیش دوست پسرم
اوا:به سلامت
صبحونم رو خوردم برای فردا باید خیلی شیک به نظر میومدم
اوا:اردلان اماده شو میریم بیروت
رفتم توی اتاق لباسامو عوض کردم
سوار ماشین شدم
اردلان:کجا برم خانم؟
اوا:برو پاساژ
اردلان راه افتاد منم رفتم توی گوشی متین ادرسو فرستاده بود...
۴.۱k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.