هرچی من بگمه پارت چهل و دوم
#هرچی_من_بگمه #پارت_چهل_و_دوم
از زبون #رویا
هر سه تامون روی کاناپه ها پهن افتاده بودیم داشتیم با گوشیامون ور میرفتیم پس کی از کنسرت بر میگردن؟؟زنگ در خورد میخواستم برم ببینم کیه
سیلدا:صبر کن شاید سعید باشه اگه بخواد تورو بدزده به خدا خودمو تورو مبینا رو اونو باهم میکشم
مبینا:کم کتک خوردم توهم میاخوای بکشیم؟؟
+از این بحثا گذشته داروهای مبینارم نگرفتیم
رفتم تو اتاقم لبایامو عوض کردم رفتم دم در خوده سعید بود
سعید:سلام عشقم
+عشقت تو حلقت من خودم عشق دارم
سعید:کیه؟؟
+فوضولیش به تو نیومده
سعید:اما نفسم میخوام بیای پیشم کارت دارم
+نفستم تو حلقه خودت باید داروهای مبینا رو بگیرم
بعدم رفتم سوار ماشین شدم رفتم بیمارستان چون بغلش داروخونه بود داروهای مبینا رو گرفتم این سعیدم افتاد دنبالم رفتم خونه
سیلدا:سعید بود؟؟
مبینا:خدارشکر ندزدیدت
+نه بابا توقع داشتی بدزده
مبینا😁😁😁
سیلدا:زهرمار
مبینا:حوشلم سر رفته
سیلدا:منم همینطور
+همچنین
مبینا:نظرتون چیه بریم کنسرت پسرا؟؟البته به عنوان یه اکسوال بریم ببینیم اجراشونو
سیلدا:موافقم
+با این وضعیتت میخوای بری کنسرت؟؟😑
مبینا:اره مشکلیه؟؟
+برید لباساتونو بپوشید من که حاضرم
رفتن به ثانیه نکشیده اماده شدن
نویسنده:دروغگو یه ساعت تو اتاق بودنا
+حرف نزن اخه نویسنده وسط رمان حرف میزنه؟؟
سیلدا:خل شدی رویا؟؟
+نه دارم با نویسندهی خر حرف میزنم
رفتیم سوار ماشین شدیم 45 دقیقهای رسیدیم رفتیم داخل عجب جمعیتی بودا پسرا چه قشنگ میخوندن رفتیم جلو داشتیم اجرا رو میدیدیم که چانی اومد جلومون و با اخم به مبینا نگاه کرد
مبینا:😁😁😁
چانی🤬🤬🤬
مبینا😰😰😰
چانی:🤬🤬🤬
+چانی الان رو استیجی دارن نگات میکنن
رفتش اجرا تموم شد رفتیم پست صحنه
لولو:سلام به عشق تکدانه
سوهو:اماده شید برای فنساین
پسرا رفتن فنساین ماهم باهاشون رفتیم تو فنساین یکی رو دیدم خیلی اشنا بود این که زهراست
زهرا امضاشو گرفت رفت بیرون رفتم دنبالش
از بازوش گرفتم
+الاغ جونم میای اما به من نمیگی؟؟
زهرا:خودتی رویا؟؟اینجا چیکار میکنی؟؟
+منیجر این قوزمیت ها شدم
زهرا پرید بغلم بردمش داخل فنساین تموم شده بود
(اخه نگفتم یه ساعت داشتیم باهم حرف میزدیم این نویسندهی خر سانسور کرد)
تاعو:ایشون کی باشن؟؟
زهرا:یه خانوم خوشگل و ناز
تاعو:و این لباسای تنشون چیه؟؟چقدر پوشیدهاست
زهرا:حجاب اسلامیه که شما ندارید
تاعو:و.....
+بسه دیگه زهرا کجا زندگی میکنی؟؟
زهرا:یه خونه دارم بغل خونهی عاطی
+اونوقت عاطفه به ما نگفته مگه میشه؟؟مگه داریم؟؟
زهرا:حالا که شده حالا که داریم
ادامه دارد😊
از زبون #رویا
هر سه تامون روی کاناپه ها پهن افتاده بودیم داشتیم با گوشیامون ور میرفتیم پس کی از کنسرت بر میگردن؟؟زنگ در خورد میخواستم برم ببینم کیه
سیلدا:صبر کن شاید سعید باشه اگه بخواد تورو بدزده به خدا خودمو تورو مبینا رو اونو باهم میکشم
مبینا:کم کتک خوردم توهم میاخوای بکشیم؟؟
+از این بحثا گذشته داروهای مبینارم نگرفتیم
رفتم تو اتاقم لبایامو عوض کردم رفتم دم در خوده سعید بود
سعید:سلام عشقم
+عشقت تو حلقت من خودم عشق دارم
سعید:کیه؟؟
+فوضولیش به تو نیومده
سعید:اما نفسم میخوام بیای پیشم کارت دارم
+نفستم تو حلقه خودت باید داروهای مبینا رو بگیرم
بعدم رفتم سوار ماشین شدم رفتم بیمارستان چون بغلش داروخونه بود داروهای مبینا رو گرفتم این سعیدم افتاد دنبالم رفتم خونه
سیلدا:سعید بود؟؟
مبینا:خدارشکر ندزدیدت
+نه بابا توقع داشتی بدزده
مبینا😁😁😁
سیلدا:زهرمار
مبینا:حوشلم سر رفته
سیلدا:منم همینطور
+همچنین
مبینا:نظرتون چیه بریم کنسرت پسرا؟؟البته به عنوان یه اکسوال بریم ببینیم اجراشونو
سیلدا:موافقم
+با این وضعیتت میخوای بری کنسرت؟؟😑
مبینا:اره مشکلیه؟؟
+برید لباساتونو بپوشید من که حاضرم
رفتن به ثانیه نکشیده اماده شدن
نویسنده:دروغگو یه ساعت تو اتاق بودنا
+حرف نزن اخه نویسنده وسط رمان حرف میزنه؟؟
سیلدا:خل شدی رویا؟؟
+نه دارم با نویسندهی خر حرف میزنم
رفتیم سوار ماشین شدیم 45 دقیقهای رسیدیم رفتیم داخل عجب جمعیتی بودا پسرا چه قشنگ میخوندن رفتیم جلو داشتیم اجرا رو میدیدیم که چانی اومد جلومون و با اخم به مبینا نگاه کرد
مبینا:😁😁😁
چانی🤬🤬🤬
مبینا😰😰😰
چانی:🤬🤬🤬
+چانی الان رو استیجی دارن نگات میکنن
رفتش اجرا تموم شد رفتیم پست صحنه
لولو:سلام به عشق تکدانه
سوهو:اماده شید برای فنساین
پسرا رفتن فنساین ماهم باهاشون رفتیم تو فنساین یکی رو دیدم خیلی اشنا بود این که زهراست
زهرا امضاشو گرفت رفت بیرون رفتم دنبالش
از بازوش گرفتم
+الاغ جونم میای اما به من نمیگی؟؟
زهرا:خودتی رویا؟؟اینجا چیکار میکنی؟؟
+منیجر این قوزمیت ها شدم
زهرا پرید بغلم بردمش داخل فنساین تموم شده بود
(اخه نگفتم یه ساعت داشتیم باهم حرف میزدیم این نویسندهی خر سانسور کرد)
تاعو:ایشون کی باشن؟؟
زهرا:یه خانوم خوشگل و ناز
تاعو:و این لباسای تنشون چیه؟؟چقدر پوشیدهاست
زهرا:حجاب اسلامیه که شما ندارید
تاعو:و.....
+بسه دیگه زهرا کجا زندگی میکنی؟؟
زهرا:یه خونه دارم بغل خونهی عاطی
+اونوقت عاطفه به ما نگفته مگه میشه؟؟مگه داریم؟؟
زهرا:حالا که شده حالا که داریم
ادامه دارد😊
۹.۰k
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.