پارت
پارت ۱۹
از تهیونگ اجازه بگیرم ، بهش رسیدم
لین : رئیس رئیس (در حال نفس زدن)
تهیونگ: بله؟
لین : میگم اشکال نداره برم بیرون؟ میخوام برم بگردم برا خودم حالم عوض شه
تهیونگ : برو ولی تا دیر موقع طول نده
لین : وایی مرسی (ذوق کردن)
تهیونگ : برو لباست رو عوض کن خودم میرسونمت
لین : نه ن میخام مزاحمت شم
تهیونگ : نیستی
لین : باشه مرسیی ، امم راستی تو نمیخوای یه روز به خودت استراحت بدی خیلی فشرده کار میکنی
تهیونگ یکم فکر کرد بعد یهو در رو باز کرد و سمت خونه حرکت کرد من همونجا وایساده بودم و به رفتنش خیره بودم که یهو سرش رو کج کرد سمتم و گفت
تهیونگ : چرا خشکت زده مگه نمیخواستی بری بیرون؟
لین : عا..عا چرا اومدم
با هم رفتیم داخل و من رفتم توی اتاقم و اون هم رفت توی اتاقش لباسامون رو عوض کردیم من از اتاقم اومدم بیرون (عکس هاشون رو میزارم) یهو یادم افتاد میکاپ نکردم رفتم داخل و یه میکاپ خوشگل زدم و اومدم بیرون یهو تهیونگ رو دیدم که داشت از پله میومد پایین چشام بهش خیره موند اخه من تاحالا با تیپ اسپرت ندیده بودمش
وایی قلبم داشت میومد تو دهنم خوشتیپ تر از همیشه شده بود
جوری که هر دختری که میدیدش عاشقش میشد
راستش دیگه دوست نداشتم باهاش برم بیرون چون حسودیم میشد دخترای دیگه ببیننش
تهیونگ : کجا رو نگا میکنی؟
لین : ها..چی...امم هیچی یعنی هیچ جا
تهیونگ راه افتاد به سمت ماشین و منم رفتم دنبالش
ویو تهیونگ از زبون (راویه گلتون😄)
تهیونگ داشت میومد پایین از پله که یهو چشمش به یه دختر خوشگل افتاد واقعا جذاب شده بود نمی تونست چشم ازش برداره ولی غرورش باعث شد که بتونه سرش رو به روبرو بچرخونه و بهش یجورایی اهمیت نده
از تهیونگ اجازه بگیرم ، بهش رسیدم
لین : رئیس رئیس (در حال نفس زدن)
تهیونگ: بله؟
لین : میگم اشکال نداره برم بیرون؟ میخوام برم بگردم برا خودم حالم عوض شه
تهیونگ : برو ولی تا دیر موقع طول نده
لین : وایی مرسی (ذوق کردن)
تهیونگ : برو لباست رو عوض کن خودم میرسونمت
لین : نه ن میخام مزاحمت شم
تهیونگ : نیستی
لین : باشه مرسیی ، امم راستی تو نمیخوای یه روز به خودت استراحت بدی خیلی فشرده کار میکنی
تهیونگ یکم فکر کرد بعد یهو در رو باز کرد و سمت خونه حرکت کرد من همونجا وایساده بودم و به رفتنش خیره بودم که یهو سرش رو کج کرد سمتم و گفت
تهیونگ : چرا خشکت زده مگه نمیخواستی بری بیرون؟
لین : عا..عا چرا اومدم
با هم رفتیم داخل و من رفتم توی اتاقم و اون هم رفت توی اتاقش لباسامون رو عوض کردیم من از اتاقم اومدم بیرون (عکس هاشون رو میزارم) یهو یادم افتاد میکاپ نکردم رفتم داخل و یه میکاپ خوشگل زدم و اومدم بیرون یهو تهیونگ رو دیدم که داشت از پله میومد پایین چشام بهش خیره موند اخه من تاحالا با تیپ اسپرت ندیده بودمش
وایی قلبم داشت میومد تو دهنم خوشتیپ تر از همیشه شده بود
جوری که هر دختری که میدیدش عاشقش میشد
راستش دیگه دوست نداشتم باهاش برم بیرون چون حسودیم میشد دخترای دیگه ببیننش
تهیونگ : کجا رو نگا میکنی؟
لین : ها..چی...امم هیچی یعنی هیچ جا
تهیونگ راه افتاد به سمت ماشین و منم رفتم دنبالش
ویو تهیونگ از زبون (راویه گلتون😄)
تهیونگ داشت میومد پایین از پله که یهو چشمش به یه دختر خوشگل افتاد واقعا جذاب شده بود نمی تونست چشم ازش برداره ولی غرورش باعث شد که بتونه سرش رو به روبرو بچرخونه و بهش یجورایی اهمیت نده
- ۱.۹k
- ۱۹ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط