پارت

پارت ۲۰
ولی اون متوجه شد که لین داره بهش نگاه میکنه( خلاصه بریم سر اصل مطلب) راه افتادن و سوار ماشین شدن دوتاشوت عقب نشستن

و بعد دره خونه باز شد و رفتن بیرون توی راه که بودن راننده یه ماشین از کنارش تند رد شد و مجبور شد پیچ بده
یهو لین کنترلش رو از دست داد و افتاد روی تهیونگ صورتشون نزدیک به هم بود چشم تو چشم لین از خجالت سرخ شده بود و برای اینکه نیوفته دستش رو گذاشته بود روی سینه تهیونگ یهو دستش رو برداشت و میخواست بلند شه که یهو تهیونگ هلش داد و انداختش تو بغلش و صورتشو اوورد جلو و چشماشو روی لب لین انداخت

لین هم از اونجایی که بدش نمیومد چشماشو بست و یخورده صورتش رو اوورد جلو تهیونگ یه لبخند گشادی زد و گفت
تهیونگ : چرا چشماتو بستی

لین که از خجالت داشت سکته میکرد سریع بلند شد و رفت کنار پنجره نشست زیر چشمی یه نگاه ریزی کرد یهو دید که تهیونگ داره می خنده نگاهش عمیق تر شد جوری بود که به راحتی دیده میشد

ویو لین
 وایی خندش خیلی جذااااب بود و واسه ی دومین بار بود که خندشو می دیدم و همین خنده کل روزمو ساخت
بلاخره رسیدیم به پاساژ پیاده شدیم و به سمت پاساژ حرکت کردیم رفتیم داخل خیلی ذوق داشتم و همش به اینور و اون ور نگاه میکردم یهو دیدم که تهیونگ منو کشید سمت خودش و دستش رو پشت کمرم سفت کرد و یه ..

نتم تموم شد الان هم یواشکی دارم میفرستم به نت مامانم وصلم
دیدگاه ها (۴)

پارت ۲۱ کمرم سفت کرد و یه پسر بچه با شتاب از کنارمون رد شد ا...

هر کسی خواست از این ویدیو اصکی بره

لباس لین و تهیونگ

پارت ۱۹از تهیونگ اجازه بگیرم ، بهش رسیدم لین : رئیس رئیس (در...

بیب من برمیگردمپارت: 69گوشی رو کنار گذاشت و باهام چشم تو چشم...

چند دقیقه بعدتو مسیری که جی پی اس نشون می‌دادمیدوریا در حالی...

﴿ برده ﴾۲۷ part یه سول سریع لب زد : معلومه که میتونم بلافاص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط