دختر مغرور من 🥲
دختر مغرور من 🥲
پارت 7
☆همین جور که به ات فکر میکردم خوابم برد (چند ساعت بعد با زنگ گوشی بیدار شد ) اووف صبح شده من کی خوابم برد تکلیفم رو هم که ننوشتم دیگه هم وقت ندارم بنویسم انگار امروز باید تنبیه شم
♡با زم یه روز دیگه داخل این خونه کوفتی شروع شد پاشم که الان دیر میشه
☆خوب اماده شدم دیگه ایو گوشیم رو میاری (ایو اسم خدمت کار جیمین هست) ایو: چشم قربان الان میارم
☆ممنون ... زنگ زدم به پدرم و بهش گفتم که امروز میخوام برم خونه پارک مو اما پدرم اجازه نداد چون هیچکس داخل خانواده از پارک مو خوششون نمیاد
♡اماده شدم و امدم مدرسه داشتم میرفتم داخل کلاس که یهو یکی گفت
☆سلام ات وایسا وایسا
♡بلع حدس میزنم جیمین هست. بله چیع
☆عه دیگه نباید روز دوم رو اینجور شروع کنیم
♡ترو خدا دست از سرم بردار میدونی ک اگه کسی به پارک مو بگه ما باهم بودیم چی میشه
☆اخه کی میخواد بگه
♡اون مرتیکه خیلی عوضی هست حتما اینجا هم یه جاسوس داره
☆خوب باش پس بیا بریم داخل کلاس
♡با جیمین رفتیم داخل کلاس از اونجایی که میدونین من دختر خیلی مغرور و سردی هستم برای همین بدون سلام و حتی توجه به دیگران رفتم و سرجام نشستم
داشتم کتاب میخونم که یهو یه دختره امد بالا سرم
(اسم دختره جینا )
♡بلع چیع چرا امدی بالا سر من
جینا: امدم باهات دوست شم
♡من با کسی دوست نمیشم الانم از رو میزم پاشو
جینا: این میز جیمینم هست
♡(نمیدونم چرا اما وقتی گفت جیمینم عصبانی شدم و بلند شدم و داد زدم) هییی نبینم دفعه دیگه بگی جیمینم الانم گم شو هررری
جینا: اگه نرم چی میشه
♡الان نشونت میدم چی میشه (چون میرفتم کلاس کونگ فو حوفه ای بودم دستش رو گرفتم و پیچوندم و نشوندنش سر جاش ) الان حالیت شد
جینا: ای ای دستم دستمو ول کن دیگه نمیگم جیمینم
☆شاخم درومده بود اخه ات واسه من این کارو کرد چرا اون ک از من بدش میاد
♡زنگ خونه خورد رفتم خونه
☆رفتم خونه و اماده شدم و راه افتادم سمت خونه پارک مو رسیدم دم در خونه
♡داشتم از اتاقم بیرون رو نگاه میکردم دیدم یع ماشین خوشکل دم در خونه وایساد و جیمین ازش پیاد شد این اینجا چیکار داره
☆خوب وقتشه با اون برادر عوضیم اشنا شم
♡وارد حیاط شد و زنگ خونه رو زد قلبم داشت وایمیستاد یعنی چرا امده زود امدم پایین داخل سالن
خدمتکار: اقای پارک مو این اقا میخوان شما رو ببینن کیهه....
پارت 7
☆همین جور که به ات فکر میکردم خوابم برد (چند ساعت بعد با زنگ گوشی بیدار شد ) اووف صبح شده من کی خوابم برد تکلیفم رو هم که ننوشتم دیگه هم وقت ندارم بنویسم انگار امروز باید تنبیه شم
♡با زم یه روز دیگه داخل این خونه کوفتی شروع شد پاشم که الان دیر میشه
☆خوب اماده شدم دیگه ایو گوشیم رو میاری (ایو اسم خدمت کار جیمین هست) ایو: چشم قربان الان میارم
☆ممنون ... زنگ زدم به پدرم و بهش گفتم که امروز میخوام برم خونه پارک مو اما پدرم اجازه نداد چون هیچکس داخل خانواده از پارک مو خوششون نمیاد
♡اماده شدم و امدم مدرسه داشتم میرفتم داخل کلاس که یهو یکی گفت
☆سلام ات وایسا وایسا
♡بلع حدس میزنم جیمین هست. بله چیع
☆عه دیگه نباید روز دوم رو اینجور شروع کنیم
♡ترو خدا دست از سرم بردار میدونی ک اگه کسی به پارک مو بگه ما باهم بودیم چی میشه
☆اخه کی میخواد بگه
♡اون مرتیکه خیلی عوضی هست حتما اینجا هم یه جاسوس داره
☆خوب باش پس بیا بریم داخل کلاس
♡با جیمین رفتیم داخل کلاس از اونجایی که میدونین من دختر خیلی مغرور و سردی هستم برای همین بدون سلام و حتی توجه به دیگران رفتم و سرجام نشستم
داشتم کتاب میخونم که یهو یه دختره امد بالا سرم
(اسم دختره جینا )
♡بلع چیع چرا امدی بالا سر من
جینا: امدم باهات دوست شم
♡من با کسی دوست نمیشم الانم از رو میزم پاشو
جینا: این میز جیمینم هست
♡(نمیدونم چرا اما وقتی گفت جیمینم عصبانی شدم و بلند شدم و داد زدم) هییی نبینم دفعه دیگه بگی جیمینم الانم گم شو هررری
جینا: اگه نرم چی میشه
♡الان نشونت میدم چی میشه (چون میرفتم کلاس کونگ فو حوفه ای بودم دستش رو گرفتم و پیچوندم و نشوندنش سر جاش ) الان حالیت شد
جینا: ای ای دستم دستمو ول کن دیگه نمیگم جیمینم
☆شاخم درومده بود اخه ات واسه من این کارو کرد چرا اون ک از من بدش میاد
♡زنگ خونه خورد رفتم خونه
☆رفتم خونه و اماده شدم و راه افتادم سمت خونه پارک مو رسیدم دم در خونه
♡داشتم از اتاقم بیرون رو نگاه میکردم دیدم یع ماشین خوشکل دم در خونه وایساد و جیمین ازش پیاد شد این اینجا چیکار داره
☆خوب وقتشه با اون برادر عوضیم اشنا شم
♡وارد حیاط شد و زنگ خونه رو زد قلبم داشت وایمیستاد یعنی چرا امده زود امدم پایین داخل سالن
خدمتکار: اقای پارک مو این اقا میخوان شما رو ببینن کیهه....
۱۴.۲k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.