دختر مغرور من🥲
دختر مغرور من🥲
پارت 8
☆سلام داداش
&صداش برام خیلی اشنا بود چرا بهم گفت داداش روم رو برگردوندم که یهوو
☆ارع داداش منم جیمین
♡با این حرف جیمین شوکه شده بودم داداش ن امکان نداره یعنی این مرتیکه عوضی داداش جیمین هست
&باورم نمیشه ببینم داداش کوچولوی من چقدر بزرگ شده تو خونه من رو از کجا پیدا کردی
☆به من نگو داداش تو مارو ول کردی رفتی و بدون اینکه خبری از ما بگیری امدی اینجا زندگی کردی و اینجا ادما رو شکنجه میدی
&چی میگی داداش شکنجه ادما از کجا درومد
♡واای نه الان جیمین میگه که من ات رو میشناسم و من بدبخت میشم ن ن لطفا نگو جیمین
☆چون میدونستم اگه بگم که ات و مادرش رو اینجا زندانی کرده ممکنه بلایی سرشون بیاره پس حرف رو پیچوندم
هیچ داداش جون بیا بریم بشینیم ببینم در طول این چند سال چرا خبری از ما نگرفتی
&خدمتکار برامون قهوه و کیک بیار
☆نه داداش من چیزی نمیخوام
&ن اینجور که نمیشه باید چیزی بخوری
♡اووف خدارو شکر جیمین حرف رو پیچوند یعنی چرا امده اینجا میخواد چیکار کنه اما انگار جیمین کلا با اون داداش عوضیش فرق داره و یه ادم مخالف پارک مو هست
☆خوب داداش بگو چرا ما رو ول کردی و رفتی
&راستش من نمیتونستم داخل خونه ای ک بهم ظلم میشه وایسم اونا همش به تو احترام میزاشتن با تو میرفتن پارک حتی دختری ک مورد علاقم رو بود نزاشتن باهاش رابطه داشته باشم برای همین منم از اونجا رفتم
☆خوب داداش الان ک رفتی بدون ما زندگی برات چطوره به دختر مورد علاقت رسیدی
&اره به دختر مورد علاقم رسیدم و چند وقت دیگه باهاش ازدواج میکنم
♡چیی نکنه نکنه پارک مو داره منو میگه
☆یعنی چی نکنه پارک مو داره ات رو میگه شکه شده بودم و ازش پرسیدم اون دختره کیه داخل خونه خودت هست
&ارع داخل خونه خودم هست
♡ن امکان نداره اون پارک مو عوضی داره منو میگه
☆خوب صداش کن بیاد تا باهاش اشنا شم
&باشه... ات عزیزم بیا
♡چی باورم نمیشد پارک مو منو صدا زد قلبم درد گرفته بود داشتم گریه میکردم
&ات عزیزم بیاااا
♡اشکام رو پاک کردم و رفتم
☆ات امد باورم نمیشد که این مرتیکه اینقدر عوضی هست
♡سلام من ات هستم از دیدنتون خوشبختم
☆سلام من جیمین هستم
&داداش این همسر اینده من هست
☆داداش کی میخواین ازدواج کنین
&داخل تابستون ازدواج میکنیم
☆باید هرچه زود تر دسبکار شم و ات و مادرش رو از اینجا ببرم.... خوب داداش فردا میتونی بیای با ات سه نفری بریم بیرون برای شام
&ارع داداش میتونم
☆پس فردا میریم من دیگه برم خونه باید برم تکالیفم رو انجام بدم
&باشه حدافظ داداش
☆خدافظ ات خدافظ اقای پارک مو
........
پارت 8
☆سلام داداش
&صداش برام خیلی اشنا بود چرا بهم گفت داداش روم رو برگردوندم که یهوو
☆ارع داداش منم جیمین
♡با این حرف جیمین شوکه شده بودم داداش ن امکان نداره یعنی این مرتیکه عوضی داداش جیمین هست
&باورم نمیشه ببینم داداش کوچولوی من چقدر بزرگ شده تو خونه من رو از کجا پیدا کردی
☆به من نگو داداش تو مارو ول کردی رفتی و بدون اینکه خبری از ما بگیری امدی اینجا زندگی کردی و اینجا ادما رو شکنجه میدی
&چی میگی داداش شکنجه ادما از کجا درومد
♡واای نه الان جیمین میگه که من ات رو میشناسم و من بدبخت میشم ن ن لطفا نگو جیمین
☆چون میدونستم اگه بگم که ات و مادرش رو اینجا زندانی کرده ممکنه بلایی سرشون بیاره پس حرف رو پیچوندم
هیچ داداش جون بیا بریم بشینیم ببینم در طول این چند سال چرا خبری از ما نگرفتی
&خدمتکار برامون قهوه و کیک بیار
☆نه داداش من چیزی نمیخوام
&ن اینجور که نمیشه باید چیزی بخوری
♡اووف خدارو شکر جیمین حرف رو پیچوند یعنی چرا امده اینجا میخواد چیکار کنه اما انگار جیمین کلا با اون داداش عوضیش فرق داره و یه ادم مخالف پارک مو هست
☆خوب داداش بگو چرا ما رو ول کردی و رفتی
&راستش من نمیتونستم داخل خونه ای ک بهم ظلم میشه وایسم اونا همش به تو احترام میزاشتن با تو میرفتن پارک حتی دختری ک مورد علاقم رو بود نزاشتن باهاش رابطه داشته باشم برای همین منم از اونجا رفتم
☆خوب داداش الان ک رفتی بدون ما زندگی برات چطوره به دختر مورد علاقت رسیدی
&اره به دختر مورد علاقم رسیدم و چند وقت دیگه باهاش ازدواج میکنم
♡چیی نکنه نکنه پارک مو داره منو میگه
☆یعنی چی نکنه پارک مو داره ات رو میگه شکه شده بودم و ازش پرسیدم اون دختره کیه داخل خونه خودت هست
&ارع داخل خونه خودم هست
♡ن امکان نداره اون پارک مو عوضی داره منو میگه
☆خوب صداش کن بیاد تا باهاش اشنا شم
&باشه... ات عزیزم بیا
♡چی باورم نمیشد پارک مو منو صدا زد قلبم درد گرفته بود داشتم گریه میکردم
&ات عزیزم بیاااا
♡اشکام رو پاک کردم و رفتم
☆ات امد باورم نمیشد که این مرتیکه اینقدر عوضی هست
♡سلام من ات هستم از دیدنتون خوشبختم
☆سلام من جیمین هستم
&داداش این همسر اینده من هست
☆داداش کی میخواین ازدواج کنین
&داخل تابستون ازدواج میکنیم
☆باید هرچه زود تر دسبکار شم و ات و مادرش رو از اینجا ببرم.... خوب داداش فردا میتونی بیای با ات سه نفری بریم بیرون برای شام
&ارع داداش میتونم
☆پس فردا میریم من دیگه برم خونه باید برم تکالیفم رو انجام بدم
&باشه حدافظ داداش
☆خدافظ ات خدافظ اقای پارک مو
........
۱۸.۷k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.