یکی گفت اتاقت بوی پاییز میده و من برگای زرد رو از کف اتاق

یکی گفت اتاقت بوی پاییز میده و من برگای زرد رو از کف اتاق جمع کردم و لبخند زدم. این موقع ها که میشه اتاقم بوی پاییز می گیره. نیستی ببینی چه برگ ریزونیه. بوی خاک نم خورده میاد. بوی بارونای بی خبر. بوی برگای زرد خیس خورده کنار پیاده رو. پاییز فصل عطر هاست. من این موقع ها که میشه صورتمو توی بالشم فرو می برم و نفس عمیق می کشم.
پاییز جا خوش کرده تو اتاقم. بوی عصرای مضطرب. قرارای طولانی. ابرهای به بارش نزدیک. نیستی ببینی چه برگ ریزونیه. یکی گفت: رسم پاییز فقط گرفتنه. من میگم پاییز بخشنده است. خاطره می بخشه. و من حالا در آستانه بخشش دردناکی ام. این ناعادلانه است. سهم خاطرات پاییزی همیشه بیشتر بوده.
یکی گفت: پاییز غمگینه. من میگم با شکوهه. بعضی از غم ها با شکوه اند. بیشتر شبیه شادی های عمیق اند. از اونایی که آدمو به فکر فرو می برند. از اونایی که سرتو بالا میارن تا به آسمون نگاه کنی و لبخند بزنی و حس کنی به خدا نزدیک تری. پاییز با شکوهه چون میشه توش سر به هوا قدم زد. درست دست تو دست آسمان. پنجره بازه. سکوت عجیبی اتاقو گرفته. سرمو به شیشه سرد می چسبونم. آه می کشم و بخار روی شیشه رو نگاه می کنم. پاییز همیشه با ما مهربون بوده...
#رادیوهفت
دیدگاه ها (۱)

پاییز بارون بود. برکت بود. برکت سفره های بی ریایی که شرمنده ...

موسیقی خش خش برگ ها زیر قدم های رهگذران. نیمکت غروب، جایی بر...

در این پاییز، هیچ بارانی را از دست نده. زیر باران قدم بزن بی...

دل عاشق من در این خنکای ملایم پاییز نیکی می خواهد. برای تمام...

lasting song part : 7

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط