فراموشی پارت

فراموشی پارت ۴
سارا:الاغ طرف یادش نمیومد اسمش چیه بیتارو یادش باشه اخه
....................
ارسلان: با کلافگی راه افتادم سمت خونه بیتا پرید بغلم
بیتا:سلام باباییی
مامان ارسلان:سلام پسرم
با بغض خیره شدم ب مامانم
و بهش گفتم
ارسلان:مامان امروز دیانا اومده بود باشگاهم
اشکام سرازیر شد
مامان ارسلان:اومدم حرف بزنم که بیتا پرید وسط حرفم.....
بیتا:باباییی منو میبری پیش مامان دیااا
مامان ارسلان:ارسلان پسرم شاید چاره همین باشه؛بیتارو ببری پیشش کم کم توعم یادش میاد
ارسلان:حالا ببینم چی میشه
...................
فرزاد
زنگ زدم ارسلان
(مکالمه ارسلان با فرزاد)
بناااال
-ارسلان یچی بت میگم همونجا بیوفتی بمیریا
چیشده
-دیانا همسایت شدههه
دروغغ
-بخدا
بعد از اون حرفم ارسلان جیغ بنفشی کشید
(پایان مکالمه ارسلان با فرزاد)
ارسلان:مامان من رفتم
مامان ارسلان: کجاااا شام درست کردم
ارسلان:من رفتم بیتا بابا بدو ببرمت پیش مامانی بدو
دیدگاه ها (۰)

فراموشی پارت ۵ارسلانبیتارو بردم خونه خودم وارد پارکینگ که شد...

فراموشی پارت ۶دیانا:متوجه نمیشم چی میگیدارسلان :خب لعنتی ی ن...

فراموشیمنشیرفتم و دختررو را دادم داخل #دیانا رفتم داخل و داد...

فراموشیدیانا: سارا تو داری یچیزی رو از من پنهون میکنی این پس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط