پارت۳۲
پارت۳۲
جینگ یی:یورییییی
یوری:جینگ یی
جینگ یی:بار آخرت باشه منومیترسونی میدونیچقدر گریه کردم اصن میدونیچقدر عذابکشیدم اخه دختر چرا اونکار رو کردی(درحالی که بغل کرده یوری و داره این حرفارو میزنه)
دایسی:یوری خیلی بدی میدونی چقدر نگران شدم ها(الان دایسی و جینگ یی باهم بغلش کردن)
یوری:دارم خفه میشم اجازه بدین
جینگ یی:اوه اره ببخشید
و از بغلش اومدن بیرون
اه لام:الان بهتری
یوری:اهوم
مادرکوک:چیشد که تصادف کردی
یوری:راستش من یه دختر بچه رو دیدم که نزدیکه ماشین بهش بزنه منم نمیخواستم تصادف کنه برای همین زدمش کنار و خودم با ماشین تصادف کردم
پدرخونده دوم:قربونت برم که انقدر مهربونی
جیمین:واقعا خیلی فداکاری
یوری:راستی کیمرخص میشم
جین:پسفردا
یوری:خب منحوصلم سرمیره تاپسفردا
مادرخونده دوم:اگر فکر میکنی میری خونه خودت و کار میکنی و به خودت سخت میگیری اشتباه میکنی میای پیش خودم یا هم اگه نه نمیذارم تنها بمونی
یوری:ولی
مادرکوک:ولی نداره منم موافقم اخه اگه تو تنها بمونی از خودت مواظبت نمیکنی
جونگکوک:من میبرمش پیش خودم نمیذارم تنها بمونه موافقید پیش من باشه
مادرخونده:فقط مراقبش باش این دختر خیلی شیطونه
یوری:عه من
پدرخونده دوم:نه پس من
و همه زدن زیر خنده
پدرکوک:خب حقیقته دیگه تو سرجات بند نمیشی
جینگ یی:دقیقا توی دوران کاراموزی همش درحال انجام یه کار بود
ایری:یبار من خواب بودم یه ملق زد که عین جن زده ها از خواب پریدم
ای می:اون موقع منم داشتم ارایش میکردم انقدر ترسیدم کل صورتم سیاه شد
یوری:خب لازمه خرابکاری های منو بگید
جیمین:اره باید همه بدونن چه خلاف هایی کردی
تهیونگ:این بچه یه جا بند نمیشه همش درحال انجام یه کاریه
اه لام:توی دوران کاراموزی همش دنس میرفت و میخوند جوریکه من حالم بهم میخورد از هرچی دنس و خوندنه
ایری:یبارم موقع دنس افتاد دستش پیچ خورد کا یه ماه همش میگفت درد دارم
یوری:ممنون واقعا دیگه ابرو نذاشتین برام جلو پدرومادرهای عزیز وگرامی دیگه چی چیزی یادتون نمیاد
با این حرف یوری همه زدن زیر خنده
یوری:والا بخدا
*پرش زمانی به روز ترخیص*
..........
جینگ یی:یورییییی
یوری:جینگ یی
جینگ یی:بار آخرت باشه منومیترسونی میدونیچقدر گریه کردم اصن میدونیچقدر عذابکشیدم اخه دختر چرا اونکار رو کردی(درحالی که بغل کرده یوری و داره این حرفارو میزنه)
دایسی:یوری خیلی بدی میدونی چقدر نگران شدم ها(الان دایسی و جینگ یی باهم بغلش کردن)
یوری:دارم خفه میشم اجازه بدین
جینگ یی:اوه اره ببخشید
و از بغلش اومدن بیرون
اه لام:الان بهتری
یوری:اهوم
مادرکوک:چیشد که تصادف کردی
یوری:راستش من یه دختر بچه رو دیدم که نزدیکه ماشین بهش بزنه منم نمیخواستم تصادف کنه برای همین زدمش کنار و خودم با ماشین تصادف کردم
پدرخونده دوم:قربونت برم که انقدر مهربونی
جیمین:واقعا خیلی فداکاری
یوری:راستی کیمرخص میشم
جین:پسفردا
یوری:خب منحوصلم سرمیره تاپسفردا
مادرخونده دوم:اگر فکر میکنی میری خونه خودت و کار میکنی و به خودت سخت میگیری اشتباه میکنی میای پیش خودم یا هم اگه نه نمیذارم تنها بمونی
یوری:ولی
مادرکوک:ولی نداره منم موافقم اخه اگه تو تنها بمونی از خودت مواظبت نمیکنی
جونگکوک:من میبرمش پیش خودم نمیذارم تنها بمونه موافقید پیش من باشه
مادرخونده:فقط مراقبش باش این دختر خیلی شیطونه
یوری:عه من
پدرخونده دوم:نه پس من
و همه زدن زیر خنده
پدرکوک:خب حقیقته دیگه تو سرجات بند نمیشی
جینگ یی:دقیقا توی دوران کاراموزی همش درحال انجام یه کار بود
ایری:یبار من خواب بودم یه ملق زد که عین جن زده ها از خواب پریدم
ای می:اون موقع منم داشتم ارایش میکردم انقدر ترسیدم کل صورتم سیاه شد
یوری:خب لازمه خرابکاری های منو بگید
جیمین:اره باید همه بدونن چه خلاف هایی کردی
تهیونگ:این بچه یه جا بند نمیشه همش درحال انجام یه کاریه
اه لام:توی دوران کاراموزی همش دنس میرفت و میخوند جوریکه من حالم بهم میخورد از هرچی دنس و خوندنه
ایری:یبارم موقع دنس افتاد دستش پیچ خورد کا یه ماه همش میگفت درد دارم
یوری:ممنون واقعا دیگه ابرو نذاشتین برام جلو پدرومادرهای عزیز وگرامی دیگه چی چیزی یادتون نمیاد
با این حرف یوری همه زدن زیر خنده
یوری:والا بخدا
*پرش زمانی به روز ترخیص*
..........
۲.۵k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.