زندگی در سئول p

زندگی در سئول p36


( یک ماه بعد )

اون جونگ کوکه!؟
چقدر جذابه
چه هیکلی داره
وایییی خدای من کمک کنننن
احساس میکنم یه فرشته اس....

جیمین: فکر کنم این دانشجو ها جدید اومدن ترم یک ان
کوک: اوهوم
جیمین: هی داداش چه حسی داره وقتی داری از یه جایی رد میشی این حرفا رو پشت سرت میگن
کوک: هیچ حسی...چرا باید به حرف یه مشت دختر الاف که هرکسی رو میبینن کراش میزنن حسی داشته باشم ها؟
جیمین: اوه... منطقیه...خب بیا بریم سر کلاس


یونا: داشتم میگفتم...بعد یدونه گردنبند خوشگل از جیبش دراورد و گردنم بستتت...واییی هنوز هم قلبم از اون موقع داره میتپه
ات: واووو سویون خیلی دست و دلبازه
تهیونگ: یعنی واقعا اگه منم قرار بزارم مجبورم واسه دوست دخترم این کارا رو بکنم ؟
جیمین: فکر نمیکنم نیازی باشه
یونا: وااا معلومه که باید بگیرید...مگه دختره بدبخت رو از سر راه آوردی!!!
تهیونگ: صحیح
شوگا: د واسه همینه که میگم سینگلی بهتره
تهیونگ: راستی اسم داداش سویون چی بود؟؟
یونا: مین سوک.. چطور ؟
تهیونگ: همین طوری... به نظر نمیومد پسر بدی باشه
جین: درسته... احساس کردم یکم هم سعی داشت
به ات نزدیک بشه
تهیونگ: اوهوم منم فهمیدم
جین: همه فهمیدیم...خیلی تابلو رفتار میکرد
تهیونگ: ولی بنظرم پسر خوبیه...مگه نه ات ؟
ات: خب چرا داری به من میگی؟
تهیونگ: یعنی واقعا نفهمیدی ؟ اون خیلی سعی داشت به تو نزدیک بشه و این خیلی چیزا رو مشخص میکنه
ات: مثلا چی؟.
تهیونگ: مثلا شاید...چه میدونم ، شاید بخواد باهات قرار بزاره
ات: چی داری میگی!! چرا همچین فکری میکنی؟؟؟حتی اگر اون بخواد من عمرا اگر باهاش قرار بزارم...
جین: چراا؟؟. اون که پسر خوبی بود
ات: پسر خوب! ‌معلومه که اون یک هول به تمام معناست...در ضمن ، سینگلی رو ترجیح میدم
یونا: اما به هر حال میتونی بهش یه فرصت بدی... شاید به اون بدی که میگی نباشه
جین: درسته... بلاخره که تا آخر عمر قرار نیست سینگل بمونی..
( بقیه هم تایید کردن ، اما جونگ کوک ؟... نمیدونست برای چی اما احساس حسادت میکرد...ولی حسادت به چی؟؟ به این که ات با مین سوک قرار بزاره ؟؟
اما چرا ؟ )
کوک: میشه بس کنید
جین: چی شده پسر؟. چرا ضد حالی میزنی؟؟
کوک: نه... منظورم این بود که... فقط بهتره که تو زندگی شخصی کسی دخالت نکنیم همین...
جین: آها...خب ، ما فقط به عنوان دوستای ات داریم بهش نظر میدیم... فکر نکنم اسم این دخالت کردن باشه... راستی چرا خودت دیگه قرار نمیزاری؟؟...
کوک: دوباره شروع نکن جین...میدونی که نمیخوام در موردش صحبت کنم
جین: هنوز هم بخاطر اون دختر ؟؟؟
کوک: گفتم حرفش رو نزن ( با صدای نسبتا بلند)
جین: اما من که حرفی نزدم
جیمین: جین تمومش کن میدونی که روی اون قضیه حساسه



‌‌‌‌....
دیدگاه ها (۵)

زندگی در سئول p37جیمین: جین تمومش کن میدونی که روی اون قضیه ...

زندگی در سئول p38( ات داشت با دقت به حرف های یونا گوش میداد....

Happy birthday my charming lady💛✨🌻

Happy birthday to you AugustD 🖤✨

جیمین فیک زندگی پارت ۸۸#ویوجیمین ات داشت یا مدیر حرف میزد و ...

پارت ۲۰ات: اخ جیمین سرشو از تو گردن از بیرون میاره جیمین: بی...

the other side of the world

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط