رمان ملک قلبم
رمان ملک قلبم
پارت ۲۶
ارسلان، سوختم
دیانا، خوب فوتش کن
ارسلان، تو فوت کن حال ندارم
دیانا، فوت کردم بردم سمت دهنش یه قاشق به ارسلان میدادم یه قاشق خودم میخوردم
... بعد غذا ...
ارسلان، دستت درد نکنه
دیانا، نوش جونت رفتم ظرفا رو گذاشتم تو آشپزخونه خونه رفتم دوباره کنارش نشستم
ارسلان، خوابم میاد
دیانا، بریم بخوابیم
ارسلان، بریم
دیانا، پس من برم آب بخورم
ارسلان، رفت تو آشپزخونه آب که خورد گرفتمش تو بغلم بلندش کردم راهی اتاق شدم
پارت ۲۶
ارسلان، سوختم
دیانا، خوب فوتش کن
ارسلان، تو فوت کن حال ندارم
دیانا، فوت کردم بردم سمت دهنش یه قاشق به ارسلان میدادم یه قاشق خودم میخوردم
... بعد غذا ...
ارسلان، دستت درد نکنه
دیانا، نوش جونت رفتم ظرفا رو گذاشتم تو آشپزخونه خونه رفتم دوباره کنارش نشستم
ارسلان، خوابم میاد
دیانا، بریم بخوابیم
ارسلان، بریم
دیانا، پس من برم آب بخورم
ارسلان، رفت تو آشپزخونه آب که خورد گرفتمش تو بغلم بلندش کردم راهی اتاق شدم
۷.۹k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.