فیک جونگکوک
#ددیخشنمن
Part:3
جونگکوک. تو شوک بودم...اون...اون حامله بود؟بیخیال اینا شدم و سریع بلندش کردم و بردمش بیمارستان،کمک کنیییدددد زنم حالش خوب نیستت،چندتا پرستار اومدن و گذاشتنش رو برانکارد و بردنش...آخه جونگکوک،تو چطور تونستی اینکارو باهاش بکنی؟
*چندساعت بعد*
ات. ا.. اایی من کجاام؟
پرستار. تو بیمارستانید
ات. یهو یاد همه چیز افتادم... بچممم بچم خوبه؟
پرستار. نگران نباشید بچه خوبه ولی شما باید استراحت کنید
ات. وای...خدایا شکرتت،ولی ازتون یه خواهش دارم
پرستار. چه خواهشی؟
ات. لطفا به همسرم نگید که بچمون سالمه
پرستار. باشه
ات. حتما فکر کرده به همین سادگی ازش میگذرم..کور خونده،ازش جدا میشم و با بچم زندگی میکنم...
جونگکوک. خانم پرستااااررر،زنم...زنم خوبه؟؟بچممم بچم چی بچم خوبه؟
پرستار. لطفا آروم باشید،خانم ات حالشون خوبه ولی..بچه رو از دست دادیم...
جونگکوک. چی؟چی گفتین
پرستار. بله متاسفم...
جونگکوک. اتتت ات
ات. جلو نیا!نزدیکم نشو نزدیک من نشوو
جونگکوک. ات..
ات. خفه شو جونگکوک هیچی نگو هیچی،خودتو نشون دادی،نشون دادی که چقدر منو باور داری و بهم اعتماد داری،حتا میزان علاقت به من رو هم با این کارت نشون دادی
جونگکوک. ات دست خودم نب...
ات. این دیگه برای من مهم نیست مهم اینه که تو منو زدی و مهمتر از اون بچمون رو کشتی،انتظار نداشته باش با قاتل بچم زیر یه سقف زندگی کنم
جونگکوک. یعنی میخوای از هم جدا شیم؟
ات. بله منظورم همینه
جونگکوک. اما ات... خیلی خب باشه جلوتو نمیگیرم...مجبور نیستی با کسی که ازش متنفری زندگی کنی..🥲
شرایط
۲۰ لایک
۵ کامنت
Part:3
جونگکوک. تو شوک بودم...اون...اون حامله بود؟بیخیال اینا شدم و سریع بلندش کردم و بردمش بیمارستان،کمک کنیییدددد زنم حالش خوب نیستت،چندتا پرستار اومدن و گذاشتنش رو برانکارد و بردنش...آخه جونگکوک،تو چطور تونستی اینکارو باهاش بکنی؟
*چندساعت بعد*
ات. ا.. اایی من کجاام؟
پرستار. تو بیمارستانید
ات. یهو یاد همه چیز افتادم... بچممم بچم خوبه؟
پرستار. نگران نباشید بچه خوبه ولی شما باید استراحت کنید
ات. وای...خدایا شکرتت،ولی ازتون یه خواهش دارم
پرستار. چه خواهشی؟
ات. لطفا به همسرم نگید که بچمون سالمه
پرستار. باشه
ات. حتما فکر کرده به همین سادگی ازش میگذرم..کور خونده،ازش جدا میشم و با بچم زندگی میکنم...
جونگکوک. خانم پرستااااررر،زنم...زنم خوبه؟؟بچممم بچم چی بچم خوبه؟
پرستار. لطفا آروم باشید،خانم ات حالشون خوبه ولی..بچه رو از دست دادیم...
جونگکوک. چی؟چی گفتین
پرستار. بله متاسفم...
جونگکوک. اتتت ات
ات. جلو نیا!نزدیکم نشو نزدیک من نشوو
جونگکوک. ات..
ات. خفه شو جونگکوک هیچی نگو هیچی،خودتو نشون دادی،نشون دادی که چقدر منو باور داری و بهم اعتماد داری،حتا میزان علاقت به من رو هم با این کارت نشون دادی
جونگکوک. ات دست خودم نب...
ات. این دیگه برای من مهم نیست مهم اینه که تو منو زدی و مهمتر از اون بچمون رو کشتی،انتظار نداشته باش با قاتل بچم زیر یه سقف زندگی کنم
جونگکوک. یعنی میخوای از هم جدا شیم؟
ات. بله منظورم همینه
جونگکوک. اما ات... خیلی خب باشه جلوتو نمیگیرم...مجبور نیستی با کسی که ازش متنفری زندگی کنی..🥲
شرایط
۲۰ لایک
۵ کامنت
۵.۴k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.